یکی از متمایز ترین دیدنیها در تمامی شهرهای اسلامی منارهها هستند، یعنی برج های باریک بلندی که به مساجد شهرها متصل است و مؤذنها از فراز آن مؤمنان را پنج بار در روز فرا میخوانند. در حقیقت مناره ـ به همراه گنبد یکی از خاصترین اشکال معماری اسلامی است.
«اُسقف کِنِت کرگ» بر تحقیق بسیار مشهور خود دربارهی روابط مسلمانان و مسیحیان عنوان ندای مناره مینهد؛ [مؤسسهی] دوستداران آمریکایی خاورمیانه سلسله کتابها و جزوههای مناره را در دهه پنجاه میلادی منتشر میکند؛ و نشریات ادواریای با عنوان مناره وجود دارد که در ایلات متحده، پاکستان، سوئد و بسیاری از کشورهای عربی به چاپ میرسند، همین طور پایگاه اینترنتی ای وجود دارد که با همین عنوان فعالیّت میکند.
در سالهای اخیر، هم چنان که مسلمانان شهرهای اروپایی و آمریکایی جماعتها و عمارتهایی را برای عبادت بنا نهادهاند، منارهها با خطوط قائم سنّتی شهر نماهای غربی درهم آمیختهاند که غالباً شگفتی آوری را به همراه داشته است. در آکسفوردِ انگلستان، شهر دانشگاهیای یکه متوی آرنولد شاعر در قرن 19 میلادی «منارههای مخروطی رؤیاگون» آن را ستوده بود، در تابستان 2000 میلادی مناقشه ای در گرفت؛ هنگامی که معماری مصری با نام عبدالواحد الوکیل پیشنهاد داد تا منارهای ده طبقه را به عنوان قسمتی از یک مرکز اسلامی جدید در زمینهای بازی کالج تاریخی مادلین بنا کند. به تازگی در فردریک مریلند، که منارههای مخروطی همان طور که الیور وندل هومز نوشته به شهر «نمایی شاعرانه بخشیده است... گویی پیشگویان و رویا پردازان در آن به سر می برند»، به جمعیت مسلمانان محلی مجوز ساخت مسجد داده نشده است. اگرچه از زمانی طولانی پیش از آن «گروه منارههای مخروطی» با ساختمانهای بلند و بی قوارهی اداری پوشیده بود.
زمانی موذن میتوانست بر قدرت صدایش تکیه کند تا دعوت به نماز را بالاتر از هیاهوی فعالیت های شهرهای سنتی بنشاند، اما امروز نمی توان بدون تقویت [صدای] مؤذن را در سر و صدای بی وقفهی ترافیک و صنایع شنید.
خواه به صورت بالفعل از منارههای برای فراخوانی مؤمنان به نماز استفاده شود و خواه نشود، آنها نشانههای بالقوهی اسلام باقی می مانند. بنابراین گاهی اوقات هدف قرار میگیرند. مثلا در طی جنگ داخلی فجیع کوزوو نیروهای صرب به طور منظم در منارهها مواد منفجره کار میگذاشتند، به نحوی که هم برج نابود شود و هم بر روی مسجد مجاورش فرو ریزد و آن را تخریب کند.
حضرت علی(ع) باور داشت که دعوت به نماز نباید از هیچ مکانی بلندتر از بام مسجد صورت پذیرد تا خانههای اطراف در معرض دید موذن نباشد، بنا به همین دلیل در سالهای پس از آن غالباً انسانهای نابینا به عنوان مؤذن انتخاب و تربیت میشدند، زیرا آنها ناخواسته حریم خصوصی منازل دیگر مردمان را نقض نمیکردند.
برجهای مناره در زمان حیات پیامبر(ص) و دهه ها پس از فوت ایشان ناشناخته بود، چگونه این برج به منزله نشانه سرآمد معماری اسلامی شناخت شد؟ و چرا مناره ها چنین اشکال متفاوتی یافته اند ـ از برجهای بلند و مدادی شکل مساجد عثمانی گرفته تا برجهای چند طبقهی مصر تا ستونهای چهار گوش شمال آفریقا و اسپانیا ـ حال آنکه وجوه دیگر مسجد مانند منبر و محراب شکلی پایدار داشته و دارند.
پژوهشگران برای فهم اینکه چگونه این برج معنای ویژه فعلی اش را در جوامع اسلامی یافته است کوشیدهاند تا مناره ها را به سنت های گوناگون برج سازی در فرهنگهای پیش از اسلامی اوراسیایی بازگردانند ـ و در این کار توفیقاتی داشته اند.
آ.ج.باتر مورخ بریتانیایی مصر باستان، گته که ممکن است شکل عادی چند مناره قاهری در دوره ممالیک از برج فانوس اسکندریه، که یکی از عجایب جهان باستان است نشأت گرفته باشد. هرچند آن برج در زمانهای بسیار دور نابود شده است. مورخ معماری اهل آلمان که هم عصر باتر بوده، یعنی هرمان تیرش، این نشریه را با انتشار تحقیقی مفصل درباره تاریخ برج فانوس بسط داده است. او نشان می دهد که آن برج باستانی در دوره اسلامی نیز پابرجا بوده و امکان آن وجود داشته است که بر بنایان مصری دوره ممالیک اثر گذاشته باشد.
ولی با این حال تیرش اذعان می کند که مسئله به این سادگیها هم نیست. تمامی مناره ها مانند منارههای مصری نبوده و سه برش عرضی متفاوت نداشته اند، ستون بعضی از آنها کاملا چهار گوش و ستون بعضی دیگر استوانه ای بوده است.
او می گوید که مناره های چهار گوش نظیر آنچه در سوریه، شمال آفریقا و اسپانیا یافته می شود از برج های کلیسا نشأت یافته است.
تیرش بر این باور است که منارههای استوانهای، نظیر آنچه در ایران، افغانستان، و آسیای مرکزی رواج دارد از ستونهای یادمان پیروزی رومی و بیزانسی الگو گرفته است.
گروه دیگر از پژوهشگران اروپایی، منشاء مناره را در فرهنگ های کهن عشیره ای آسیای مرکزی و هند جست و جو کرده اند. جوزف اسچیگوفسکی و ارنست دیتس به پیروی از اسچیگوفسکی مناره ها را بازمانده عمل باستانی هند و آریاییِ افراشتن تیرکهای چوبی برای بازنمایی خدایان میدانند.
دیتس از بعضی جهات پا جای جیمز فرگوسن می گذارد که معتقد بود منارههای معماری اسلامی هند اقتباسهایی از برج ها یا ستون های پیروزی بودایی و جینی است.
کارشناسانی دیگر معتقدند که خودِ منارهها زاده بلافصل زیگوراتهای بین النهرینی اند.
منارههای در ورای سرزمینهای سنتی اسلامی در حوزهی مدیترانه و آسیای غربی تاریخچهی گوناگونی داشته اند. مثلا در غرب آفریقا، بیشتر مناره ها برج هایی خشت و گلی با کنارههای منحنی بودند و پیش آمدگیهای چوبیای مانند انتهای تیرهای کشتی داشتند، حال آنکه در امتداد سواحل شرق آفریقا منارههای پلکانی رایج ترین نوع بودند.
اگرچه غالباً و معمولاً از منارهها همچون مکانی برای دعوت به نماز استفاده میشده، اصلا برای چنین منظوری ابداع نشده بوده است. اکنون شهرها پر سر و صدا و شلوغ تر شده اند مناره، به منزله مکانی که می توان از آن صدای مؤذن را شنید، با آیندهای مبهم روبهروست. با وجود این همچنان منارهها ساخته میشوند ـ و ساخته خواهند شد ـ و نشانههای دیداریِ صامت و نیرومندی از حضور جهان شمول اسلام باقی خواهند ماند.
جاناتان م.بلوم/ ترجمه: ایمان امیر تیمور/ دوماهنامهی تخصصی فرهنگی و هنری بیناب.
تلخیص: عباس نصرتی نیا
جاناتان م.بلوم، استاد هنر اسلامی و آسیایی در دانشگاه بوستون و مؤلف و همکاری تألیف کتابهای متعددی درباره هنر و معماری است، در مقالهای بلند به ریشههای شکل گیری مناره در تاریخ اسلام میپردازد، بخشی از آن مقاله را اینجا میخوانیم.