صلاح الدین ایوبی (1171- 1193م/ 567- 590 ق) مسلمانی سنی مذهب و متعصب بود که از شام برخاسته بود تا فاطمیان را از تهاجم صلیبیان نجات دهد، از این رو، به هنگام ورود به مصر به طرق مختلف به پیشرفت قاهره کمک کرد. او پس از دفع حمله های صلیبیان و گرفتن قدرت از خلیفه فاطمی به توسعه پایتخت پرداخت تا این شهر همۀ عناصر بومی و طبقۀ حاکم (فسطاط و قاهره) را دربرگیرد؛ همچنین او با نهضتهای شیعی مخالف نیز تعاملاتی داشت. در جهان اسلام صلاحالدین ایوبی، به سبب پیروزیهایش بر صلیبیان و آزادسازی بیتالمقدس، به عنوان یک قهرمان شناخته میشود.
صلاحالدین در مصر دو پایتخت را، که به رشتهای از باروهای عظیم محصور میشد، به مجتمعی بزرگ تبدیل کرد و بدین ترتیب طبیعت انحصاری قاهرۀ عهد فاطمی منسوخ گشت. او برای مقابله با تهدید صلیبیان، برج و باروهای شهر را افزایش داد و ارگ قاهره را بر فراز کوه مقطّم برپا داشت که هم دژی بود در برابر دشمنان و هم اقامتگاه حاکمان و محلی برای پادگانها و نیروهایشان.
ساخت ارگ شهر نظیر همۀ آثار عمدۀ معماری با قصهای عامیانه پیوند دارد. صلاحالدین که برای انتخاب بهترین محل برای ساخت ارگ فرمان داده بود تا در نقاط مختلف پایتخت مصر تکههایی گوشت بیاویزند، دریافت که گوشتهای آویخته در کوه مقطّم نسبت به بقیۀ نقاط، مدت بسیار طولانیتری سالم ماندند و همین نکته او را برانگیخت تا این محل را به عنوان جایی که سالمترین آب و هوا را دارد، انتخاب کند. مسلماً این حکایت، مربوط به شرح و تفسیرهای بعدی است. ارگ را بالای کوهی ساختند زیرا که صلاحالدین از راه شام (سوریه) میآمد، و در آن روزگار ساخت برج و باروهای کوهستانی در شام مرسوم بود. از طرفی کوه مقطّم تنها محل طبیعی قاهره برای ساخت برج و باروهای لازم در جنگهای قرون میانه محسوب میشد.
بنا به لوح کتیبۀ بالای ورودی اصلی، بابالمدرج، صلاحالدین در 1183- 1184م/ 580 ق وزیر خود بدرالدین قراقوش را مأمور کرد تا کار ساخت ارگ را آغاز نماید اما آنقدر زنده نماند تا در آنجا اقامت گزیند. فرمانروای بعدی، ملک کامل، نخستین فرمانروایی بود که در 107- 1208م / 605 ق از ارگ به عنوان اقامتگاه حکومتی استفاده کرد، و از آن هنگام تا قرن 19م/ 13 ق این ارگ اقامتگاه حکمرانان مصر بود.
کار عمدۀ ارگ قاهره به طور قطع، متصل کردن و تقویت باروهایی بوده که به فرمان صلاحالدین برای حصار کشیدن به دور همه قسمتهای پایتخت ساخته بودند. ارگ که بین قاهره و فسطاط قرار داشت نوعی اتصال میان قسمتهای شمالی و جنوبی باروها برقرار میساخت. ساختمان ارگ هیچگاه به محاصره درنیامد. ارگ در عین حال با جای دادن قصر حکومتی و ملحقات آن در درون خود، درست همانگونه که قاهرۀ محصور دورۀ فاطمیان منحصراً محل اقامت خلیفه و ملازمانش بود، نقش مسکونی هم داشت.
ارگ قاهره مجتمع عظیمی از دیوارها و برجهاست که همه ادوار تاریخی قاهره در آن سهیم است. شکل کنونی آن دو بخش دارد، حصار متقدم شمالی، و بخش جنوبی که ابتدا به وسیله مملوکان ساخته شد.
باروها و برجهای آن مثل باروهای بدرالجمالی در سه سطح ساخته شده است. قسمتهای زیرین، امروز مدفون است و اکنون کاوشگران در حال کشف آنها هستند. هر برج مرکب است از چند سرسرای چشمافسا که گنجایش چند صد سرباز را دارد. برجهای چهارگوش امکان دفاع مجزا را از هر قسمت دژ فراهم میساخت.
حصار شمالی در ابتدا دو ورودی اصلی داشت. ورودی رو به شهر، بابالمدرج، امروز با باروها و دروازههای ساخته محمدعلی یکی است و تنها از داخل حصار قابل دسترسی است، اما شیبه (= شیب راه) اصلی، که آن را با برش صخره ایجاد کردهاند، هنوز به دروازه منتهی میشود. بر کتیبۀ اصلی ساخت بنای دروازه به نام صلاحالدین و وزیرش، قراقوش، نقش بسته است. دهلیز دروازه دارای نشان دودمانی نقاشیشدهای است که بعدها به دست سلطان ناصر محمد اضافه شد و نخستین نشان از این نوع است که بر جای مانده است. در آنجا میتوان کتیبههای متأخرتر مملوکی را نیز ملاحظه کرد که یادآور تعمیرات بعدی است. دومین دروازه، بابالجبل، که به سبب مشرف بودن به گورستان، بابالغرافه نیز خوانده میشود بر همان محور بابالمدرج و در پهلوی جنوبشرقی حصار قرار دارد.
معماران ارگ دست به نوآوریهایی هم زدهاند؛ برخلاف باروهای متقدم فاطمی، که بدرالجمالی ساخت، ارگ ورودیهایی با طاب خمیده، برای فراهم ساختن امکان دفاع بهتر داشت، و شکافهای مخصوص تیراندازی آن تا زمین کشیده میشد که این امر انعطاف بیشتری به قوسها میبخشد. مزغَلهایی نیز در آن تعبیه شده است که عبارت بود از سازههای بیروننشستهای بالای ورودی دیوارها که از آنجا مایعات جوشان بر سر مهاجمان فرو میریختند. پیشرفتهای صورت گرفته در معماری نظامی حاصل اردوکشیهای طولانی در برابر صلیبیان بود.
ملک کامل نخستین فرمانروایی بود که در ارگ قاهره سکنا گزید و از همین رو نخستین عمارتهای مسکونی ارگ هم منسوب به اوست، هرچند که دربارۀ این عمارتها اطلاعات بسیار اندکی در دست است و از هیچیک از آنها نیز اثری برجای نیست. گفتهاند اصطبلهای سلطنتی را، که قدر مسلم به لحاظ اهمیت سوارهنظام در سپاه ایوبیان و نیز مملوکان بخش مهم و جداییناپذیر مجتمعِ ارگ محسوب میشد، او ساخت. به احتمال قوی همو کبوترخانۀ کبوترانِ نامهبر را در برجی موسوم ببه «برجالمطار» بنا کرد.
این دو حصار را دروازهای به نام بابالقُلّه به هم متصل میکرد که سلطان ظاهر بیبرس ساخته بود. محل این دروازه همان جایی است که محمدعلی در قرن 19م/ 13ق به بازسازی آن پرداخت. از حصار شمالی که به این دروازه میرسیم مسجد سلطان ناصرمحمد را در مقابل خود مییابیم که محتملاً بر جای مسجد قدیمیتری ساخته شده است. شاید بتوان چنین پنداشت که ارگ قاهره مسجدی داشت که تاریخ آن به اوان ساخت آن باز میگشت. این مسجد را بر قطعه زمین همواری ساختهاند که در جنوب آن امروزه مسجد محمدعلی قرار دارد؛ مسجد محمدعلی خود در محلی که پیشتر ایوانالکبیر قرار داشت، برافراشته شده است.
از قصرهای مملوکی داخل ارگ اثری بر جای نیست اما میدانیم که جایِ آنها در پهلوهای جنوبی و غربی ارگ، و مشرف به بازار اسبفروشان بوده است. این بازار، به علاوۀ میدان سلطنتی ورزشهای سوارکاری، رژهها، و مراسمی نظیر نماز اعیاد، که سطان و دربارش برگزار میکردند، از همان روزهای آغازین به گونهای راهبردی پایین ارگ قرار داشت. در ساخت بناهای حصار جنوبی از مصالح و لوازم هرمهای کهن هیچ استفادهای نشد؛ سنگ را در همان محل برش میدادند و سپس جای گودالهای ایجاد شده را با خاک پر کرده، و آنجا را برای تفرج مملوکانه به باغی سرسبز موسوم به الحوش [در لغت به معنای پیرامون و اطراف خانه] تبدیل میکردند. سلاطین مملوکی در آراستن و پیراستن مجتمع باشکوه ارگ مرتباً شرکت داشتند.
صلاحالدین در مصر دو پایتخت را، که به رشتهای از باروهای عظیم محصور میشد، به مجتمعی بزرگ تبدیل کرد و بدین ترتیب طبیعت انحصاری قاهرۀ عهد فاطمی منسوخ گشت. او برای مقابله با تهدید صلیبیان، برج و باروهای شهر را افزایش داد و ارگ قاهره را بر فراز کوه مقطّم برپا داشت که هم دژی بود در برابر دشمنان و هم اقامتگاه حاکمان و محلی برای پادگانها و نیروهایشان.
ساخت ارگ شهر نظیر همۀ آثار عمدۀ معماری با قصهای عامیانه پیوند دارد. صلاحالدین که برای انتخاب بهترین محل برای ساخت ارگ فرمان داده بود تا در نقاط مختلف پایتخت مصر تکههایی گوشت بیاویزند، دریافت که گوشتهای آویخته در کوه مقطّم نسبت به بقیۀ نقاط، مدت بسیار طولانیتری سالم ماندند و همین نکته او را برانگیخت تا این محل را به عنوان جایی که سالمترین آب و هوا را دارد، انتخاب کند. مسلماً این حکایت، مربوط به شرح و تفسیرهای بعدی است. ارگ را بالای کوهی ساختند زیرا که صلاحالدین از راه شام (سوریه) میآمد، و در آن روزگار ساخت برج و باروهای کوهستانی در شام مرسوم بود. از طرفی کوه مقطّم تنها محل طبیعی قاهره برای ساخت برج و باروهای لازم در جنگهای قرون میانه محسوب میشد.
بنا به لوح کتیبۀ بالای ورودی اصلی، بابالمدرج، صلاحالدین در 1183- 1184م/ 580 ق وزیر خود بدرالدین قراقوش را مأمور کرد تا کار ساخت ارگ را آغاز نماید اما آنقدر زنده نماند تا در آنجا اقامت گزیند. فرمانروای بعدی، ملک کامل، نخستین فرمانروایی بود که در 107- 1208م / 605 ق از ارگ به عنوان اقامتگاه حکومتی استفاده کرد، و از آن هنگام تا قرن 19م/ 13 ق این ارگ اقامتگاه حکمرانان مصر بود.
کار عمدۀ ارگ قاهره به طور قطع، متصل کردن و تقویت باروهایی بوده که به فرمان صلاحالدین برای حصار کشیدن به دور همه قسمتهای پایتخت ساخته بودند. ارگ که بین قاهره و فسطاط قرار داشت نوعی اتصال میان قسمتهای شمالی و جنوبی باروها برقرار میساخت. ساختمان ارگ هیچگاه به محاصره درنیامد. ارگ در عین حال با جای دادن قصر حکومتی و ملحقات آن در درون خود، درست همانگونه که قاهرۀ محصور دورۀ فاطمیان منحصراً محل اقامت خلیفه و ملازمانش بود، نقش مسکونی هم داشت.
ارگ قاهره مجتمع عظیمی از دیوارها و برجهاست که همه ادوار تاریخی قاهره در آن سهیم است. شکل کنونی آن دو بخش دارد، حصار متقدم شمالی، و بخش جنوبی که ابتدا به وسیله مملوکان ساخته شد.
حصار شمالی
بخش شمالی حصار مستقلی است که ساخت آن به وسیلۀ صلاحالدین آغاز و به دست جانشینان ایوبی او تکمیل گردید، آثار تاریخی دورههای بعدی نیز بر باورهای آن مشهود است. این حصار چندضلعیِ غیرمنتظمی است که طول باروها و برجهایش بالغ بر حدود 1700متر است. برخی از برجها شکلِ مدور دارد و از سنگ تمامتراش ساخته شده است؛ بقیه مستطیلشکل بوده و آنها را از سنگ برجستهکاریشده ساختهاند. تفاوت شکل و نوع برش سنگها همان چیزی است که کرسول بر سر آن مناقشه دارد که براساس آن برجهای مدور را به صلاحالدین و برجهای چهارگوش را به جانشین او، ملکعادل، منسوب میدارد. برای ساخت این ارگ هرمهای کوچک متعددی را در جیزه خراب کردند، و اسیران صلیبی را برای برپایی آن به کار گرفتند.باروها و برجهای آن مثل باروهای بدرالجمالی در سه سطح ساخته شده است. قسمتهای زیرین، امروز مدفون است و اکنون کاوشگران در حال کشف آنها هستند. هر برج مرکب است از چند سرسرای چشمافسا که گنجایش چند صد سرباز را دارد. برجهای چهارگوش امکان دفاع مجزا را از هر قسمت دژ فراهم میساخت.
حصار شمالی در ابتدا دو ورودی اصلی داشت. ورودی رو به شهر، بابالمدرج، امروز با باروها و دروازههای ساخته محمدعلی یکی است و تنها از داخل حصار قابل دسترسی است، اما شیبه (= شیب راه) اصلی، که آن را با برش صخره ایجاد کردهاند، هنوز به دروازه منتهی میشود. بر کتیبۀ اصلی ساخت بنای دروازه به نام صلاحالدین و وزیرش، قراقوش، نقش بسته است. دهلیز دروازه دارای نشان دودمانی نقاشیشدهای است که بعدها به دست سلطان ناصر محمد اضافه شد و نخستین نشان از این نوع است که بر جای مانده است. در آنجا میتوان کتیبههای متأخرتر مملوکی را نیز ملاحظه کرد که یادآور تعمیرات بعدی است. دومین دروازه، بابالجبل، که به سبب مشرف بودن به گورستان، بابالغرافه نیز خوانده میشود بر همان محور بابالمدرج و در پهلوی جنوبشرقی حصار قرار دارد.
معماران ارگ دست به نوآوریهایی هم زدهاند؛ برخلاف باروهای متقدم فاطمی، که بدرالجمالی ساخت، ارگ ورودیهایی با طاب خمیده، برای فراهم ساختن امکان دفاع بهتر داشت، و شکافهای مخصوص تیراندازی آن تا زمین کشیده میشد که این امر انعطاف بیشتری به قوسها میبخشد. مزغَلهایی نیز در آن تعبیه شده است که عبارت بود از سازههای بیروننشستهای بالای ورودی دیوارها که از آنجا مایعات جوشان بر سر مهاجمان فرو میریختند. پیشرفتهای صورت گرفته در معماری نظامی حاصل اردوکشیهای طولانی در برابر صلیبیان بود.
عقاب دو سر
بر فراز یکی از باروهای ارگ که رو به جانب غرب دارد عقابی سنگی نشسته است که به آسانی از پایین قابل مشاهده است و غالب مردم آن را به صلاحالدین منسوب میدانند. این پرندۀ سنگی اکنون بیسر است اما سیاحان گزارش دادهاند که زمانی دو سر داشت؛ محل فعلی آن بالای بارویی قرار دارد که چندین مرتبه بازسازی شده است از این رو محل اصلی آن بایستی جای دیگری بوده باشد. کاسانوا1، نخستین مورخ ارگ، میگوید که ملک کامل سکهای به نام خود زد که در یک طرف آن نقش عقابی دوسر حک شده بود و چهبسا نشان سلطان بوده است، اما کرسول بدون ارائه دلیلی این عقاب را متعلق به زمانی متأخرتر میداند. در هنر اسلامی، عقاب دوسر نقشمایه متداولی است.ملک کامل نخستین فرمانروایی بود که در ارگ قاهره سکنا گزید و از همین رو نخستین عمارتهای مسکونی ارگ هم منسوب به اوست، هرچند که دربارۀ این عمارتها اطلاعات بسیار اندکی در دست است و از هیچیک از آنها نیز اثری برجای نیست. گفتهاند اصطبلهای سلطنتی را، که قدر مسلم به لحاظ اهمیت سوارهنظام در سپاه ایوبیان و نیز مملوکان بخش مهم و جداییناپذیر مجتمعِ ارگ محسوب میشد، او ساخت. به احتمال قوی همو کبوترخانۀ کبوترانِ نامهبر را در برجی موسوم ببه «برجالمطار» بنا کرد.
تأمین آب
ارگ قاهره در محلی دور از نیل و بالاتر از آن قرار داشت از این رو آبرسانی به آن مستلزم ترتیبات خاصی بود. صلاحالدین با ساخت آبارهای (= پل آبرسان، آبگذر بلند)، که به کمک چرخابهایی آب را از نیل تا بالای کوه میرساند، این کار را ممکن ساخت. چرخابی که امروز ملاحظه میشود بعدها و در آن سوی شمال ارگ به وسیلۀ سلطان ناصرمحمد ساخته شد و سلطانغوری آن را تعمیر کرد. بنای ششگوش بزرگی که بر کرانۀ نیل در فمالخلیج ساختهاند روزگاری در بالای خود چرخابهایی داشت که با نرگاوهایی به گردش در میآمد. آب از مجراهایی کمی شیبدار به چرخابهای بعدی و سرانجام به آبانبارهای متعدد ارگ میرسید؛ مجموع ارتفاعی که آب را بدین وسیله به بالا میکشیدند به بیش از صد متر میرسید. همچنین صلاحالدین چاهی عمیق به عمق نود متر حفر کرد که به بئر یوسف مشهور است (نام کامل صلاحالدین، صلاحالدین یوسف بود)؛ این چاه دستاورد عظیمی شمرده میشود و همواره بینندگان را مفتون خود ساخته است. این چاه در دو سطح ساخته شد، با چرخابها و آبانباری در وسط و چرخابهای دیگری در بالا، برای چرخاندن چرخابهای پایینی گوسالههایی را به پایین میفرستادند و آنها را تا هنگام مرگ در آنجا نگه میداشتند. ارگ چند چاه بدینسان داشت اما پاه موردبحث از همه معروفتر است. بقایای دو مجموعه چرخاب دیگر نیز، که به ارگ متصل بوده، بر جای مانده است: یکی در پهلوی شمالشرقی و دیگری در پهلوی جنوبشرقی که نام ناصرمحمد را بر آن حک کردهاند.حصار جنوبی
حصار شمالی، که داخل صخرهای سخت ساخته شده بود، بخش نظامی ارگ و پادگان سپاهیان به حساب میآمد. اما حصارجنوبی تا حدودی بر روی مزبلهها قرار داشت تا چشماندازی از کل پایتخت و دهکدههای اطراف برای قصرنشینان فراهم آید؛ برخلاف طبیعتِ درونگرای دژ نظامیِ بخش شمالی، معماری این بخش را معمولاً برونگرا و دارای عمارتهای اشرافی رو به شهر توصیف کردهاند.این دو حصار را دروازهای به نام بابالقُلّه به هم متصل میکرد که سلطان ظاهر بیبرس ساخته بود. محل این دروازه همان جایی است که محمدعلی در قرن 19م/ 13ق به بازسازی آن پرداخت. از حصار شمالی که به این دروازه میرسیم مسجد سلطان ناصرمحمد را در مقابل خود مییابیم که محتملاً بر جای مسجد قدیمیتری ساخته شده است. شاید بتوان چنین پنداشت که ارگ قاهره مسجدی داشت که تاریخ آن به اوان ساخت آن باز میگشت. این مسجد را بر قطعه زمین همواری ساختهاند که در جنوب آن امروزه مسجد محمدعلی قرار دارد؛ مسجد محمدعلی خود در محلی که پیشتر ایوانالکبیر قرار داشت، برافراشته شده است.
از قصرهای مملوکی داخل ارگ اثری بر جای نیست اما میدانیم که جایِ آنها در پهلوهای جنوبی و غربی ارگ، و مشرف به بازار اسبفروشان بوده است. این بازار، به علاوۀ میدان سلطنتی ورزشهای سوارکاری، رژهها، و مراسمی نظیر نماز اعیاد، که سطان و دربارش برگزار میکردند، از همان روزهای آغازین به گونهای راهبردی پایین ارگ قرار داشت. در ساخت بناهای حصار جنوبی از مصالح و لوازم هرمهای کهن هیچ استفادهای نشد؛ سنگ را در همان محل برش میدادند و سپس جای گودالهای ایجاد شده را با خاک پر کرده، و آنجا را برای تفرج مملوکانه به باغی سرسبز موسوم به الحوش [در لغت به معنای پیرامون و اطراف خانه] تبدیل میکردند. سلاطین مملوکی در آراستن و پیراستن مجتمع باشکوه ارگ مرتباً شرکت داشتند.