ناصر عزیزی، هنرمند نقاش درباره ویژگی نقاشی مذهبی، اینگونه اظهار نظر کرد: وقتی میخواهیم درباره نقاشی دینی یا مذهبی سخن بگوییم، ناخودآگاه بحث نقاشی قهوهخانهای مطرح میشود، چون عدهای معتقد هستند تنها این گونه از نقاشی نماد بارز نقاشی مذهبی است، در صورتی که اینگونه نیست و من بیشتر این حوزه را اسطورهای میدانم، چون جدا از اتفاقات صدر اسلام، برخی داستانهای اساطیری هم در این شکل از نقاشی مطرح میشود، البته باید اذعان کرد، تمرکز اصلی این شکل از هنر به واقعه عاشوراست و همین مطلب بسیاری را بر باور واداشته که نماد بارز نقاشی دینی این سبک است.
وی افزود: درباره نقاشی قهوهخانهای، باید نکتهای را متذکر شوم، آن هم ویژگی مینیاتوری این هنر است که بیشتر واقعه را در بر میگیرد. برای همین هم میبینیم که حماسه کربلا مهمترین موضوع در این سبک از هنر نقاشی است، زیرا واقعهای را روایت میکند که در فرهنگی ایرانی بزرگترین اتفاقی است که روی داده و یک ملت از آن به عنوان قله افتخار و عزت یاد میکند.
این نقاش در پاسخ به این سؤال که معیار شما برای اطلاق واژه مذهبی به برخی آثار نقاشی چیست؟ تصریح کرد: اگر تعریف من را میخواهید باید بگویم، نقاشی مذهبی کاری است که در آن بوی معنویت و راز و نیاز با خداوند به چشم میخورد، البته این عنوان شاید تا حدی کلی به نظر آید و بسیاری از کارها را در برگیرد، اما باور من این است که این تعریف از نگاه من درست بیان شده.
عزیزی درباره وجود معنویت در کارهای خود این گونه توضیح داد: روحیه شخصی من ارتباط نزدیکی با فضاهای معنوی دارد. این موضوع را هم نگفتم تا از خود تعریف کرده باشم، زیرا در این حوزه نمیشود ظاهرسازی کرد، زیرا در نهایت این قبیل رفتارهای متظاهرانه نوعی خود را نشان میدهد. با این توضیح، تمامی آثار من از فضایی سود میبرد که در آن خصیصههای مناجات به نحوی قابل مشاهده است. نکتهای که حتماً باید در اینجا به آن تاکید کنم این است که شاید از نگاه عدهای، این خصیصه در کارم وجود نداشته باشد.
این نقاش که نمایشگاههای متعدد انفرادی در سراسر ایران برگزار کرده در پاسخ به این سؤال که چگونه یک نقاشی مذهبی از شعار، سفارش و سطحینگری دور میماند؟ این گونه پاسخ داد: هر کدام از موضوعاتی که نام بردم، قاعدهای خاص دارد. درباره شعار باید بگویم که اگر شعار خوب باشد و به شکل خوبی بیان شود به هیچ وجه امری ناپسند نیست، اما اگر شعار مورد نظر به شکلی بد بیان شود آن جاست که آسیب به شمار میآید. موضوع دیگر سفارش است که آن هم به نظرم به ذاته امری ناپسند نیست، چون هنرمندان هم نیازهای مادی دارند و برای گذران زندگی نیازمند قبول سفارش هستند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود تاکید کرد: در تکمیل توضیح فوق باید بگویم که گاهی اوقات بهترین کارهای هنری دنیا بر پایه سفارش شکل گرفته است. آیا این خصیصه برای کارهای مورد نظر مذموم است؟ جواب به این سؤال مشخص است، پس سفارش به خودی خود امری ناپسند نیست، بلکه زمانی بد است که سفارش تنها انگیزه باشد و در آن فکر و اندیشه هنرمند دخیل نباشد.
عزیزی در پایان تاکید کرد: درباره سطحینگری هم باید بگویم که آسیب رایج در حوزه نقاشی مذهبی است و این اتفاق زمانی روی میدهد که در کار عمق و آگاهی وجود نداشته باشد. این اتفاق هم در دو زمان روی میدهد. ابتدا اینکه نقاش تجربه لازم را در این حوزه نداشته و در ضمن به کاری که خلق میکند علاقه و دلبستگی قلبی نداشته باشد.