با پیگیری مسیر شعر نو فارسی به طاهره صفارزاده می رسیم. اگرچه نخستین اثرش را در آغاز دهه ۴۰ منتشر کرد اما به طور عمده در دهه ۵۰ به شکوفایی رسید. صفارزاده با انتشار مجموعه شعرهایی نظیر «طنین در دلتا، سد و بازوان و سفرپنجم» خلاقیت های ویژه ای از خود بروز داد و در کانون توجه قرار گرفت.
صفارزاده شاعری مبارز و زن نخبه
طاهره صفارزاده، شاعر، نویسنده، محقق و متـرجم متعهـد در ١٣١٥ خورشیدی در سـیرجان در خانواده ای متوسط با پیشینه ای از مردان و زنانی با نگـرش و رفتـاری عرفـانی و روحیـه ای ستم ستیز چشم به جهان گشود. پس از پایان تـحصیلات دانــشگاهی بــه خـارج از ایـران رفـت و ضـمن تحصیل در حـوزه هـای نـقد ادبی و نقد عملی موفق به کسب درجـه mfa(آخرین درجه) شـد. پـس از بازگشت به ایران همزمان با شاعری به تدریس در دانشگاه و ترجمه آثار مختلف مشغول شـد.
در ٢٠٠٦ میلادی از سـوی سازمان نویسندگان آفریقا و آسیا به عنوان شاعر مبارز و زن نـخبـه و دانـشمند مسلمان برگزیده شد. در حوزه تألیف و ترجمه افزون بر مقالات و مصاحبه هـای عـلمی، ادبـی، دینی و اجتماعی از صفارزاده یک مجموعه داستان، ۱۲مجموعه شـعر، چهـار گـزیـده اشعار و ۱۲ اثر ترجمه یا درباره نقد ترجمه منتشر شده است.(۱)
او یکی از شاعران نواندیش شعر معاصر محسوب میشود که دربـاره شــعرش کـمتـر بـحـث و بررسی شده است و درصد بسیار کمی از نقدها و صحبت های شاعران و ناقـدان را بــه خــود اختصاص داده است. اگر بیراه نباشد، می توان با قاطعیت نظر داد که به جـز چنـد مـصاحبه بـا شـاعر و چـند تـحلیل و حاشیه بر شعرهای این شاعر، هیچ نوشته راهگشای دیگـری درباره پرونده نقد مـعاصر مـوجود نـیست. در معدود نقدهایی که در خصوص اشعار صفارزاده نوشـته شـده، عنـصر غالـب در شـعر او را اندیشه معرفی کـرده انـد.
عنصر اندیشه در شعر
جــوهر اصـلی شعر همان اندیشه ایست که راهی برای بیرون رفتن از ذهن آدمـی جـستجو می کند. صـفارزاده در مورد لزوم بازتاب اندیشه در شعر می گوید: «به عقیـده من شاعر با برخورداری از نفوذ کلام وظــیفه اش روشـــنگریست که مایه اصلی آن در ذات اندیشـه و اندیشیدن است... شـاعر باید در جامـعـه خـود ســــدی در بــــرابر انــحراف از انصــاف و تهـاجم سلـطه جهـل و ستمگری باشـد و بـا مـنطق انـدیشــه با آنـها مقـابله کند.»(۲)
از دید صفارزاده شعری اصـیل است کـه در آن انـدیشه مـقدم بــر لفـظ و آهنگ بـاشد:
«در شـعر اصیل / سایه هایند / لفظها / اندیشهها را / نه اندیشهها / لفظها را »
وی در بسیاری از اشعار خود جوهر ناب شعری و اندیـشه را بدون فداکردن یکی برای دیگری تلفیق کرده اما در بـعضی از اشـعار خود بــه دلیـل تکیه و اصرار فراوانی که براندیشگی هنر شعر می کند، گاهی چشم را بر ارزش های دیگر شعر می بندد تا جـاییکه به دلیل عدم توازن اندیشه با جوهر شعری، شعر او به نثر نـزدیک مـی شود.
صـفارزاده گاهی اندیشه های مختلف خـود را در یـک شـعر می آورد؛ یعنـی یـک شـعر بـا درونمایه های متعدد که پشت سر هـم مـی آیند و شکل ذهنی شعر را دچار پیچیدگی می کنند که این برخاسته از نظریه طنین او در شعراست امـا این تـصاویر مـختلف باعث مبهم شـدن شعر می شود.
اگر بپذیریم شعر متعهد در دوران معاصر یک جـریان ادبی برجسته بوده است، می توان گفـت شعر صفارزاده قابل تأمل است.
اندیشههـای صفارزاده
اندیشه های صفارزاده را می توان در ۲ دسته سیاسی و اجتماعی مورد تحلیل و بررسی قرار داد. توجه به شعر سیاسی از آغاز پیدایش شعر فارسـی وجـود داشـت. مـضمون سـیاست در شعرهای صفارزاده به طرز بـارزی وجـود دارد. او یکـی از نخستین شاعران ایرانی به شمار می رود که مضامین ضد امپریالیستی را در شـعرهایش بـه طـور مـستقیم و شـجاعانه مطرح کرده است. وی در کنار نوآوری ها و خلاقیت های دیگر، افق جدیدی را در شـعر فـارسـی در ارتـباط بـا انتقاد سیاسی باز کرده است. طنزهای ظریف، کنایه های نیشدار و استعاره هـای زیبا هـمگی فـراخوانده شدهاند تا خدعه ظالمان را افشا کننـد.
از همین رو، او شعر را به عنوان سلاحی بـرنده بـر ضد استبداد و ستم به کار برد و برای استقراء عدالت و آزادی با رژیم حاکم به نـبرد بـرخاست. او ستایشگر عـدالت و صـلح و مردمـی و برابری است.(۳)
آوارگونه مـیافتد بـیداد
بـر روی حنجره حقخواهی
بر روی استخوان صـدق و صـبوری
صفارزاده گـاهی وارد مـبارزه می شود و حاکمان سیاسی را با تیغ انـتقاد خـود نابود می کند، شجاعت وی در اعتراض به مسایل و مشکلات سیاسی در خـور سـتایش اسـت. به خصوص آنـجا که بی پروا به دستگاه حاکم مـی تازد و با استفاده از واژه هایی عـریان، چـهره حقیقـی آنهـا را برای خوانندگان شـعرش تـرسیم می کند. (۴)
صفارزاده گاهی عوامل سیاسی، نـظامی و فـرهنگی نفوذ بـیگانه را در شـعر خـود می آورد و بـا آن به مـبارزه برمی خیزد:
«ملک از جمیع جهات آبادست / آباد از نظارت طراحان / طرح نمونه آبادان / طرح شکنجه همگانی / طـرح شـکنجه های نهانی / معمار خارجی / بنای داخـلی»
وطن پرستی در اشعار صفارزاده
با نگاهی به آثار شاعر، می توان مشاهده کرد که او در مورد سیاست به چند اصل عـمده همچون وطن دوستی، استعمارستیزی، آزادیخـواهی و عـدالت طلبی تـأکید دارد. نـکته مهم این است کـه وطنی که صفــارزاده از آن صحـبت می کنـد بـه پهــــنای کـل جهــان است و در مـرز جـــغرافیـــایی خــاص قرار نمی گیرد. ملی گـرایی صفارزاده بـا بـسیاری از هم عـصران او فـرق دارد. در ایران دوستی صفارزاده شاخص های ایرانی پارسی همراه دیگر شاخص های ایرانـی و اسـلامی مـی آیند.
دوران حضور طـاهره صـفارزاده در آمـریکا سبب شد که شـاعر بـه گونـه ای دقیـق و خـوب، اصـل اسـاسی اسـتعمار نوین را به تصویر بکشد، اصلی که تحت عنوان کمک های به اصطلاح عمـران و آبادی و سایر کـمک های مـالی دولت های استعمارگر، بر ملل مستضعف جـهـان ســوم تحمیـل مـی شود کـه در حـقیقت نه برای عمران و آبـادی بلکـه بـرای احـداث جـاده هـای اسـتعمار و به منظور استثمار و بهره برداری است و بس: «این کشته اهل نـازی آبـاد است / آن کشته اهل دولت آبـاد / حـلبـی آبــاد / و ایـن آبــادی از قـماش هـمان آبادی است / کـه از دروغ واژه عـمر می آید / و با وساطت باب استفعال / بـه تخریب / به چپاول / به استعمار می رسد.»(۵)
در نتیجه صفارزاده دولت های استعمارگر را شیاطینی می داند که با اتحاد هم، سختی ها و مـشکلات زیادی را برای کشورهای دیگر به وجود می آورد. او بـا اندیشه اسلامی خود با اراده ای قـوی در مـقابل استعمار و استثمار می ایستد و مـردم را به ایستادگی دعوت می کند.
صفارزاده به عدالت بـه عـنوان یک حق اجتماعی برای تمامی انسان ها اعتقاد دارد و حتی گاهی به وجه قانونی عدالت توجه می کند و معتقد اسـت کـه همـه بایـد در برابـر قـانون یکسان باشند و اینکه انسان ها باید از استانداردهای رفاه اجتماعی و اقتصادی برابر برخوردار بـاشند. صفارزاده دنبال عدالتی است در داخل سیستمی که تیشه بر ریشـه عــدالت مـی زنـد.(۶)
آزادی خـواهی در اشعار صفارزاده
در ادب معاصر بحث آزادی و آزادی خواهی یکی از گسترده ترین موضـوعات اسـت. صـفارزاده نیز هم آواز با شاعران معاصر خود فریـاد آزادی سـر می دهـد و دخالـت و نفـوذ استعمارگران را به امور داخـلی کـشورهای جـهان سوم محکوم می کند و می گوید: «ما شاکیان / ما زخم خوردگان / ما قله های غـربت و تـنهایی / جوینـدگان حـشمت آزادی / در دستمان فقط / فسانه و تاریخ مانده است»
اندیشههای اجتماعی
درونمایه های اجتماعی از جـمله مـهمترین رویکردهای شعری ایران از مشروطه تاکنون بوده اسـت. بخشی از اشعار صفارزاده مشتمل بر بیان مضامین اجتماعی است. آثـار صـفارزاده از مـسایل و واقعیـات اجتماعی متأثر است. او همواره تحت تأثیر رخدادهای اجـتماعی است و این رخـدادها یکـی از زمینه های مـهم آفـرینش اشعار او هستند.(۷)
در میان مضامین اجتماعی اشعار او، انتقاد اجتماعی برجسته تر به نظر می رسد. منتهی این انتقادات مستقیم و گاهی غـیرمستقیم است. شاعر در جامعه ای زندگی می کند که تلاش های فکری و عـقلی از هـر طرف به بن بست رسـیده است، در نتیجه گاهی می کوشد تا بـا اتکاء به شـورهای عـاطفی در عـالم خیـال بـرای خـود جهانی زیبا بیافریند، تنها نتیجه مثبت چنین شعری شاید این بـاشد کــه بـه طـور غیـر مـستقیم مردم را نسبت به ایستایی نسبی شرایط اجتماعی و زشتی های جـامعه خـود حساس کـرده بـه انهدام وضع موجود برمی انگیزاند.
علم و دانش در اشعار صفارزاده
صفارزاده معتقد است که دانش امروز بیشترین کمک را به فاتحان قلعه بیـداد کـرده و چراغی در دست رذالت نفس اماره داده است.
صفارزاده در مورد صلح مـی گوید: «مـعنای صـلح چیست / در سرزمین من / در سرزمین تو / ...»
این شاعر، معتقدست در این جامعه جهانی کـه ما در آن زندگی می کنیم تـنها در گـفتار صـحبت از صلح است اما در واقعیت چیزی از صلح وجود ندارد. افرادی که ادعای صلح و آزادی را مطرح می کنند در عمل به شکل کشتارگران ظاهر می شوند، فریاد اعتراض او حتی سـازمان ملل را هم در بر می گیرد، سازمانی کـه ادعای برقـراری قـانون بـرای صـلح و دوسـتی میـان کشورها را شعار خویش قرار داده اما در عمل توسط قانون شکنان نادیده گرفته می شود.(۸)
مبارزه با مفاسد و آسیب های اجتماعی یکی دیگر از مـوضوعاتی است کـه صفارزاده به آن می پردازد. در این مورد شاعر فریاد اعتراض سـر می دهـد. شـعر (کـودک قرن) او آیینه ای از وضعیت فاسد اجتماعی آن روز است. در شعر صفارزاده، جانبداری از اندیشه یا حضور تفکر در شعر امری جـدی است، بـه طوری که او شعر خـود را بطـور کامـل در خـدمت عقایـد و انـدیشه هـای خـود به کار می برد. او شاعری اندیـشمند و متفکر و همـه چـیـز در دیـدگـاه او در عمق اندیشه رنگ شعر می گیرد و گویی در عمق تجربه های واقعـی خـود را بـا آمـیـزه ای از تـفکر به شعری سخت، محکم، دقـیق و عـمیق تبدیل مـی کند. او تـفکر و انـدیشه را بر عاطفـه و احساس مقدم می دارد و این زمـانی است کـه شاعر برای خود رسالت و تعهدی قایـل باشـد.
پی نوشت:
۱. احمدی، پگاه (١٣٨٤)، شعر زن از آغاز تا امروز، چاپ اول، تهران: نشر چشمه.
۲. براهنی، رضا (١٣٧١)، طلا در مس، چـاپ اول، تـهران: ناشر نویسنده .
۳. پرهام، سیروس (١٣٤٥)، رئالیسم و ضـد رئالیسـم، چـاپ سـوم، تـهران: انتشارت نیل .
۴. تـرابی، عـلی اکبر(١٣٧٩)، جامعه شناسی ادبیات: شـعر نـو و تکامـل اجتمـاعی، چـاپ دوم، تهـران: انتشارات فروغ آزادی .
۵. خویی، اسماعیل (١٣٥٦)، جدال بـا مـدعی، چـاپ اول، تهران: انتشارات جاویدان .
۶. رفیعـی، علـی (١٣٨٦)، بیـدارگری در عـلـم و هـنـر: شــناختنامه طــاهره صــفارزاده، چــاپ اول، تهران: انتشارات هنر بیداری .
۷. زرین کوب، حمید(١٣٥٨)، چشم انداز شعر نو فارسی، تهران، انتشارات توس .
۸. زرین کوب، عبدالحسین (١٣٤٦)، شعر بی دروغ شعر بی نقـاب، چـاپ سـوم، تهـران: انتـشارات جـاویدان .