كمتر كسی تردید دارد در اینكه تمدن اسلامی قرون چهارم و پنجم هجری اوج كامیابیهای اسلامی بود و نه تنها دوران زرین جهان اسلام، بلكه سراسر جهان و سراسر دوران بود. مسلمانان، افزون بر نوآوری و پیشرفت در علوم و دانشهای گوناگون، در هنر و به ویژه در هنرهای زیبا درخشان بودند و با الهام از تعالیم اسلام در صدد فراگیری و گسترش هنر برآمدند و چنان در این راه ابتكار و چیره دستی از خود نشان دادند كه ا .ه . كریستی در این باره میگوید:
بیش از هزار سال اروپا با نظر تعجب به هنرهای زیبای دنیای اسلامی نگاه میكرد و آنها را اشیای خارق العادهای میشمرد. هنرهای زیبا اصطلاح تازهای برای نوعی از مصنوعات است كه گشایشی در نفس آدمی پدید میآورند و آنها دو دسته اند: نخست آنهایی كه اشكال محسوس دارند، مانند مجسمه سازی، سنگ تراشی، سفالگری، نقاشی، كند ه كاری و نمایش؛ دوم آنچه صورت محسوس ندارد؛ مانند شعر و موسیقی.
ملتهای متمدن پیش از اسلام كم وبیش هنرهای زیبا داشته اند. یونانیان و رومیان، مجسمه سازی، نمایش، موسیقی، نقاشی و مانند آنها را میدانستند.
با نگاهی به آثار برجا ی مانده از مسلمانان، مانند جامع دمشق، جامع قاهره، جامع دهلی، جامع اصفهان و قصر الحمراء مسلم ی شود كه مسلمانان در این راه ترقی بسیاری كرده اند. همچنین در صنعت زرگری، نساجی و مانند آن از خود ذوق و سلیقه بسیاری نشان داده اند. فقط شماری از دانشمندان مغرب زمین بر این باورند كه هنر نقاشی در اسلام، به علت محدود یت، پیشرفت چندانی نداشته است، در حالی كه این نظریه درباره همه مسلمانان صادق نیست و مسلمانان، به ویژه ایرانیان، در این بخش پیشرفتهای مهمی كرده اند. مسلما هنرهای اسلامی مربوط به سرزمینهایی است كه در قلمرو نفوذ گسترش اسلام واقع شده اند، وگرنه در سرزمین عربستان، پیش از اسلام، هنرهای محدودی وجود داشت كه چندان چشمگیر نبود.
هنرهای اسلامی با ساختن مساجد آغاز شد . ساختمان مساجد اولیه بسیار ساده بود . اولین منبری كه در مصر ساخته شد، به علت بلندی مكان واعظ، به فرمان خلیفه خراب شد و نخستین محرابی كه برای مشخص كردن جهت قبله ساخته شد به سبب شباهت با محراب كلیسا با مخالفت مواجه شد . از طرف دیگر در مقایسه مساجد با كلیساها، مسلمانان متوجه فقر تزئیناتی مساجد خود شدند . از این رو، محراب ومنبر از نخستین چیزهایی بود كه مسلمانان در ساخت مساجد بر آن تأكید كردند و به قدری در این كار مهارت پیدا كردند كه زیبایی و شكوه فوق العادهای در این زمینه آفریدند.
این بناها در سدههای اخیر الهام بخش معماری غربی گردیدند . انتشار تصاویر معماری اسلامی در نیمه نخست قرن هجدهم، سبب آگاهی بیشتر غرب از این نوع معماری شد . همچنین بناهای تاریخی هند اسلامی، همچون تاج محل، الهام بخش بسیاری از هنرمندان و معماران انگلیسی شد . از سوی دیگر، اسپانیا، با آن بناهای چشمگیر چون كاخ الحمراء، نزدیك ترین كشور به اروپا برای الگو گرفتن آنان از این شیوه معماری بود . بسیاری از ادبا و نجبای اروپایی و آمریكایی به این كشورها سفر كردند و با انتشار شرح سفر خود به گسترش هنر و فرهنگ اسلامی در غرب كمك كردند . تأثیر معماری سنتی در غرب و به خصوص تأثیر در شیوه خاورمآبی نقاشی غربی را در آثار دلاكروا و انگر میتوان دریافت . علاوه بر كتابهای مربوط به هنر اسلامی و نقاشیهایی كه از نقاشان مسلمان به اروپا راه مییافت، برپایی نمایشگاههای بین المللی كه در نیمه دوم قرن نوزدهم بسیار متداول بود، از عوامل مهم انتشار دانش، هنرها و صنایع سرزمینهای اسلامی محسوب میشود.
گسترش اسلام و تماس با ملل دیگر، از تعصبات نابجای مذهبی كاست. با وجود آنكه تساوی حقوق اجتماعی در دوره خلفا قانونی بنی امیه كه دیوارهای آن زیبا و باشكوه نقاشی شده بود، حكایت از رایج بودن هنرهای زیبا در میان طبقات دیگر داشت.
هنگامی كه خلفای عباسی پایتخت خود را از دمشق به بغداد انتقال دادند، صنایع دستی بسیار رواج داشت و تغییر پایتخت آشكارا تأثیر و تسلط صنایع ایران را در صنایع اسلامی افزایش داد.
مسلمانان در هنرهای گوناگون، مانند معماری، مهندسی، حجاری، منبت كاری و نقاشی و نگارگری، استاد بودند؛ به گونهای كه برخی از این هنرها در برخی از كتب خطی آنان نیز دیده میشود، اگرچه آثار نقاشی آنها به پای نقاشیهای قرون وسطای اروپا نمی رسد. باید گفت، با آنكه جهان اسلام از معماران بزرگ و فراوان بی بهره نبوده،ولی نقاشان و مجسمه سازان خوبی نداشته است.
گستره استعداد و هنر مسلمانان بسیار وسیع بود و در جاهایی كه سخت گیریهای مذهبی وجود نداشت، آنان استعدادهای درخشان و بی مانند خود را آشكار میكردند و در ساختن اشیا و ابزار آن چنان هنر به خرج میدادند و با نقش و نگار به آنها روح میبخشیدند كه این اشیا بیشتر به موهبت الهی و طبیعی شبیه بود، به ویژه اگر با آیهای از قرآن كریم یا یك بیت شعر مناسب یا جمله و ضرب المثلی شیرین همراه میشد. به همین علت، خوش نویسی از فخیم ترین اشكال هنری است كه از مسلمانان برای هنرهای زیبای اسلامی باقی مانده و اهمیت فراوانی یافته است و نسخههای خطی قرآن مجید و دیگر كتب خطی، گنجینه گران بهایی در زمینه خوش نویسی به شمار میآیند. بدین گونه بود كه صنعتگران اروپایی با خطوط عربی اسلامی آشنایی پیدا كردند، و در حالی كه نمی توانستند آن را بخوانند، شبیه آن را مینوشتند. سكههای طلایی پادشاه مرسیا در اوفا، كه در سالهای 96 - 757 م زده شده و امروزه در گنجینه بریتانیا موجود است، شباهت بسیاری به دینار مسلمانان داشته است و این امر رواج سكه مسلمانان در اروپا را ثابت میكند و در مبحث جغرافیا و بازرگانی در این زمینه اسنادی آورده شده است.
همچنین، در گنجینه بریتانیا صلیبی برنجی متعلق به قرن سوم هجری مربوط به امیر سند وجود دارد كه درمیانه آن کلمه <بسم الله > باخط كوفی نقش بسته شده است كه خود نمودار تأثیر هنرهای اسلامی در غرب به شمار میآید. پس از این دوره كاربرد حروف عربی در صنایع دستی صنعتگران مسیحی به گونهای محسوس بیشتر شد. از سوی دیگر، میل به زیارت اماكن مقدس، علاقه مندی اروپاییان به اخذ علوم اسلامی و شوق بازرگانی و غیر اینها، مردم اروپا را به سمت سرزمینهای اسلامی سوق داد و در بازگشت زمینه انتقال علوم و هنرهای اسلامی را به سرزمینهای اروپایی فراهم كرد.
از اشیایی كه دانش پژوهان اروپایی در این سفرها از دارالعلمهای اسلامی به اروپا بردند اسطرلاب بود كه به قولی از ساختههای یونان قدیم بود كه بطلمیوس، جغرافی دان اسكندریه، آن را ترقی داد و مسلمانان آن را تكمیل كردند و در قرن دهم میلادی به اروپا آوردند . مسلمانان اصولاً اسطرلاب را برای تعیین جهت قبله به كار میبردند و پیش از آن برای شناخت ساعات سعد و نحس و چگونگی ستاره بخت افراد به كار گرفته میشد.
ژربرت، كه در سال 999 م به نام سیلوستر دوم، 21 لوستر، 2سیلوستر دوم به مقام پاپی رسید و مهارتش از بطلمیوس هم بیشتر بود، این مهارت را هنگامی كه در قرطبه اقامت داشت به دست آورد . برخی ساخت اسطرلابی را كه در اواخر قرن دهم میلادی برای تعیین عرض جغرافیایی رم ساخته شد، و هنوز در شهر فلورانس موجود است، به پاپ سیلوستر دوم، 21 لوستر، 2سیلوستر دوم نسبت میدهند.
كهن ترین اسطرلاب موجود كه در آكسفورد نگهداری میشود، در 984 م به دست پسران ابراهیم، اسطرلاب ساز اصفهانی، ساخته شد . اسطرلاب از وسایلی بوده كه برای تشخیص راههای دریایی تا قرن نوزدهم در مغرب زمین به كار برده میشد، تا آنكه اختراعات جدید جای آن را گرفت . اسطرلابهای دیگری در شهر تولدو موجود است كه آنها را استادان ایرانی، بین سالهای 1067 و 1715 م، ساخته اند.
از فلزكاریهای اوایل اسلام، جعبه ایی در كلیسای ژرونا 22 ، در قرطبه، وجود دارد كه از چوب ساخته شده است و روی آن را با ورقهای از نقره و شا خ وبرگهایی از این فلز پوشانیده اند كه به حكام دوره دوم حكومت اموی ( 76- 961 م) تعلق دارد. بر اساس نوشتههای نویسندگان مصری، اشیای زرین و سیمینی كه خلفای فاطمی مصر در قاهره گردآوری كرده بودند و سربازان عثمانی در سال 1067 م آنها را پراكندند، دلیلی بر اهمیت تجملات حیرت انگیز این دوره است . ثروت و عظمت خلفای فاطمی را ناصرخسرو كه در 1047 م قصرهای آ نها را دیده است، چنین حکایت میکند: او از یازده اتاق پشت سرهم عبور كرده كه یكی از دیگری باشكوه تر بوده و پیش از ورود به اتاق دوازدهم كه محل تخت سلطنتی بوده است، تابلوی بسیار زیبا و نفیسی از طلا ساخته شده بود كه منظره زیبایی را مجسم میكرد و اطراف آن اشعاری نوشته بودند و در برابر تخت كه سه پلكان نقرهای داشت، شبكه طلایی عجیب قرار گرفته بود.
گذشته از اینها مقریزی، صورت اثاثیه و اسبابهایی را كه از آغاز تا زمان او در قصرهای خلفا انباشته شده بود، تنظیم كرد و چنانچه آنها را در نظر بیاوریم به اهمیت این تجملات فوق العاده درباری، كه صنعتگران ساخته بودند، پی میبریم.
از آثار طلا و نقر ه كاریهای اوایل اسلام چیزی باقی نمانده و تنها در این زمینه میتوان ظروف برنجی، مسی و مفرغی متعلق به ثروتمندان را بررسی كرد . مجسمهای مفرغی كه نیمی از آن شیر و نیم دیگرش عقاب است، در شهر پیزا وجود دارد، تصویری مانند آن را بر سقاخانهها و ظروف نوشیدن آب میبینیم، پس از مسلمانان اروپاییان نیز اشیائی شبیه آن را ساخته اند.
صنعتگران اسلامی غیر از طرحهای برجسته، نقش ونگارهای زرین و سیمین را در زیباسازی آلات فلزی به كار میبردند. در اواسط قرن دوازدهم، طلاكوبی و زر نشاندن در فلزات به اوج كمال رسید . یكی از بهترین انواع آن ابریق برنجی است كه در گنجینه بریتانیا نگاهداری میشود و از جملهای كه برگردن آن نوشته شده، روشن میشود كه متعلق به سال 1232 م و ساخت موصل است و رابطه این هنر را با ایرانیان و ارمنیها آشكار میكند.
حمله مغولان به شهرهای عراق، صنعتگران این منطقه را پراكنده ساخت و موجب نفوذ این صنعت در مصر شد.
در گنجینه بریتانیا، قلمدانی از برنج با نقوش طلا و نقره وجود دارد كه كار استاد محمود بغدادی است و در سال 1281 م ساخته شده، بر روی آن منطقة ا لبروج را چهار به چهار در سه دایره نقش كرده اند و در داخل آن دوایری رسم شده و در دایره مركزی صورت انسانی است كه مانند خورشید، انواری را به اطراف پراكنده كرده است و در دایرههای دیگر ماه، عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل نشان داده میشوند.
از اشیای دیگر، طشتهایی متعلق به قرنهای سیزده و چهارده میلادی است كه زمانی زینت بخش مجالس سلاطین و نجبا بود ه اند و نجبا و ثروتمندان در قصرهای خود از آنها نگهداری میكرده اند؛ مانند نمونههایی از آنها كه در گنجینه ویكتوریا و آلبرت وجود دارد.
در پایان قرن چهاردهم میلادی صنعت زرنشاندن در فلزات رو به افول نهاد و با حمله مغول به سوریه و چپاول دمشق در سال 1401 م به دست لشكریان تیمور، مراكز بازرگانی از میان رفت و تصرف مصر به وسیله عثمانیها، در سال 1317 م، استادان آنجا را پراكنده كرد و از این تاریخ به بعد این گونه هنرها در مناطق جغرافیایی اصلی خود از رونق افتاد و سپس اروپا توجه بیشتری به آنها مبذول كرد و در حقیقت در آنجا این صنایع بار دیگر زنده شد.
در قرن پانزدهم میلادی ایتالیایها به واسطه تجارت با مشرق از این صنایع در شهرهای ونیز و ورونا تقلید كردند .
همچنین دستهای از صنعتگران ایرانی ساكن ونیز ساختن اشیای فلزی زیبا را آغاز كردند . یكی از آثار هنرمندان ایرانی ساكن ونیز سرپوشی است فلزكاری شده با طلا و نقره، متعلق به قرن شانزدهم، با امضای محمود الكردی . اكنون این سرپوش در گنجینه بریتانیا قرار دارد. زركوبی و سیم نشانی فلزات، به دست صنعتگران اسلامی در قرون وسطا، مانند میناكاری اروپاییها بوده است، با این تفاوت كه اروپاییها، به جای تزئینات فلزات قیمتی، نقوش را با شیشههای رنگارنگ پر میكردند. مقریزی در وصف خزائن خلفای فاطمی مصر از صفحات زرین كه با رنگها ی گوناگون میناكاری شده، نام میبرد كه اكنون در گنجینه صنایع عرب در قاهره قرار دارد . اما مهم ترین نمونه میناكاری اسلامی جامی است كه در گنجینه فردیناند در اینسبورگ وجود دارد و در وسط آن تصویر اسكندر كه با حیوانات عجیب محاصره شده طراحی شده است و در اطراف آن هم درختان نخل و صورتهای انسانی است كه سبك آن بیشتر مانند سبك روم شرقی است، ولی روی آن كتیبهای است كه نشان میدهد آن جام به یكی از امیران عراق تعلق دارد كه در اواسط قرن دوازدهم میلادی حكومت میكرده است.
آثار باقی مانده از دورههای اسلامی نشان میدهد كه فلزكاران مسلمان به صنعت مینا كاری چندان توجه نمی كرده اند؛ اما از آغاز قرن نهم هجری، بار دیگر این هنر در دنیای اسلامی احیا شد و در اسپانیا بخشهایی از شمشیر را به زیبایی میناكاری میكردند. همچنین نوع دیگری از میناكاری بر روی سفال، به سبب توجه فرمانروایان اسلامی، رونق پیدا كرد و سفال گران شایستهای در مصر و خاور نزدیك پیدا شدند كه دوباره این صنعت را زنده كردند . در صنعت كاشی سازی، مصریها از زمانهای بسیار قدیم با ساختن كاشیهای رنگی آبی متمایل به سبز آشنایی داشتند و كاشیهای رنگارنگ مانند آن در قصر داریوش هخامنشی در شوش، در حدود 500 پیش از میلاد، به كار برده شده است، ولی این صنعت رواج چندانی نداشته است . پس از حمله اعراب، نفوذ مسلمانان سبب رواج دوباره این صنعت شد.
آنچه مسلم است از تاریخ سفالگری اسلامی مدارك مستندی در دست نیست، ولی از كاوشهای انجام شده در ایران، عراق، سوریه و مصر چنین برداشت میشود كه ظروف سفالین به سرعت از این مراكز به تمام قلمرو اسلامی پخش میشده است، اما مراكز اصلی آن هنوز به روشنی شناخته نشده است . پراكندگی این ظروف در نقاط گوناگون جهان اسلام و نفوذ و آثارآن نشان دهنده تأثیرات متقابل این صنعت و هنر بین چینیها و مسلمانان و اروپاییان است . برای نمونه پیداشدن بشقابی لعابی با رنگ آبی و شاخه خشخاشی بر زمینه سفید، نقاشی شده در قرن نهم كه در خرابههای قصر خلفای عباسی پیدا شده است، نمونهای از رنگ آمیزی است كه امروزه در مغرب متداول است و این گونه رنگ آمیزی متعلق به مسلمانان بوده و بعدها نیز از جهان اسلام به چین برده شده است و چینیها این رنگ را آبی محمدی میخواندند و با آنكه تركیب این گونه رنگ سفید و آبی را چینی میخوانند، خودچینیها آن را اسلامی مینامند.
هر چند مسلمانان برخی از طرحهای این صنایع ظریف را از جاهای دیگری گرفته اند، ولی به اندازهای ذوق و سلیقه خود را در آن دخالت میدادند كه طرحی جدید به وجود میآوردند. اكنون در گنجینه متروپولتین نیویورك درِكوزهای موجود است كه آن را، به علت اینكه مربوط به زرتشتیان ایران قدیم بوده است، كوزه گبری مینامند و ازلعابهای زرد، سبز، ارغوانی و قهوهای پوشیده شده و شباهتی با چینیهای آن زمان دارد . نمونههایی از این صنایع با طرحهای قرنهای پنجم و ششم هجری، با خطوط كوفی، موجود است . كوزه گران ایتالیایی این صنعت را به خوبی از استادان اسلامی آموختند و تقلید كردند.
مسلمانان در ساختن كوزههای لعابی مهارت بسیار داشتند و تعدادی از این كوزهها كه متعلق به قرن چهارم هجری است، در خاور نزدیك، شمال افریقا و اسپانیا كشف شده كه نشان دهنده پراكندگی فراوان آن است . كوزه بزرگی در خرابههای فسطاط پیدا شده كه منسوب به خلفای فاطمی است و در گنجینه لوور نگهداری میشود. همچنین در گنجینه لوور بشقابی است با نقش حیوان بالداری كه شاخه درختی جلوآن است و از خرابههای شهر قدیمی ری به دست آمده كه در سال 1320 م مغولها آن را خراب كردند . ری از مراكز بزرگ این صنعت به شمار میآمده و نمونههای بسیاری از این هنر زیبا از آنجا به دست آمده است كه در گنجینه لوور نگهداری میشود. نمونه جام داروی سفالین با رنگهای گوناگون، متعلق به سلطان آباد (اراك كنونی )، به رنگهای فیروزه ای، آبی سیر و سیاه در « البارلو » گنجینه ویكتوریا و آلبرت، متعلق به قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی، نگهداری میشود كه در ایتالیا خوانده میشود و ممكن است از كلمه عربی البرّنیه، به معنی كوزه دارو، گرفته شده باشد . در قرن پانزدهم میلادی، ایتالیایهای داروفروش كوزههای بسیاری مانند این نمونه داشته اند كه پر از داروهایی بود كه از مشرق وارد میكردند. تجارت همین كوزهها سبب شد كه ایتالیاییها به ساختن كوزههای دارویی، مانند مسلمانان، بپردازند .
ایتالیاییها ظروف دارویی را از والنسیا میآوردند، چون این ناحیه مركز كوزه گران مسلمان در مغرب بود، اما در قرن شانزدهم میلادی صنعتگران بومی ایتالیا خودشان ظروف لعابی اسپانیا را ساختند.
در بخشهای فنی صنعتگران عثمانی و شامات افكارشان مانند یكدیگر بود و اشیاء ساخته شده خود را بسیار مشابه هم تزئین میكردند. در گنجینه بریتانیا تُنگ گردن باریكی وجود دارد كه روی آن صورتهای گوناگونی، مانند ابوالهولها، حیوانات، مرغان و صورتهای عجیب دیگر، به رنگ سفید بر زمینه سبز روشن، ترسیم شده و یكی از آثارمشخص قرن شانزدهم میلادی است . در گنجینه اشمولیان آكسفورد، كوزهای هست كه در دمشق ساخته شده و تأثیر الگوهای ایرانی در آن آشكار است و نقش گل سرخ و لاله و زمینه آبی فلس مانند و دقت در نقاشی و درخشانی آن بی مانند است. صنعتگران اروپایی، شكل گلهایی را كه در آن روزگار در مغرب زمین یافت نمی شد، از ایرانیها تقلید میكردند و ظروفی كه از طریق شامات و عثمانی به اروپا میآمد، برای آنها سرمشق قرار میگرفت.
از مشهورترین طراحان انگلیسی، ویلیام دمورگان ( 1917- 1839 ) بود كه در دهه 1880 م نقوش استادانهای برای سفالینهها و كاشیهای لعابی تهیه كرد . نقشهای او تجسم مشرب اسلامی است كه در دهه 1880 م در سفالینههای شفاف به تدریج ظاهر میشد. در آسیای صغیر و شامات كاشیهای مربع شكل و سادهای با نقوشی كه تكرارمی شد، میساختند كه چون پهلوی هم قرار میگرفتند تابلویی بزرگ را تشكیل میداد. در استانبول و دیگر شهرهای تركیه عمارات بسیاری وجود دارد كه دیوارهای آنها از این گونه كاشیها پوشیده شده است.
صنعت شیشه سازی و تزئین و میناكاری بر روی آن را نیز مسلمانان به اروپا منتقل كردند و نمونههایی از این نوع متعلق به صنعتگران ایران و عراق یافت شد كه از نمونههای درخشان قرن چهاردهم به شمار میآید. در خزانه شارل پنجم، پادشاه فرانسه، در سال 1397 م، دو جام شیشهای دمشقی و یك بشقاب بزرگ رنگین از سبك دمشق موجود بوده است . در قرن پانزدهم شهرت شیشه گران ونیزی مدیون یادگیری اصول این صنعت از مشرق است كه بعدها این هنر از ونیز به دیگر نقاط اروپا منتقل شد و طرحهای جدیدی را به وجود آورد كه بسیار چشمگیر بود، اما هرگز به زیبایی نمونههای شرقی نمی رسید. زیباترین اشیایی كه شیشه گران شامات (سوریه) میساختند، حباب یا سایبان چراغ بود كه با زنجیرهایی طلایی یا برنجی به ظرف روغن آویزان بود و بیشتر در مساجد به كار میرفت و تابشی با رنگهای گوناگون داشت . در بیشتر موارد بر روی روغن دان نام و نشان وقف كننده حك میشد. اشراف مسلمان نیز، مانند شرقیهای قدیم، غالبا نام و نشان خانوادگی خود را بر روی اشیاء و اسبابهای خود منقوش میكردند. این ویژگی در زمان جنگهای صلیبی به اروپا منتقل شد و علم ویژهای در شناسایی نشانهای خانوادگی و قهرمانی پدید آورد؛ مثلاً تصویر عقاب دو سر، در قرن دوازدهم میلادی، نشان سلاطین سلجوقی بود كه در قرن چهاردهم میلادی علامت امپراتوری مقدس روم شد.
پیش از حمله اعراب به سرزمینهای ایران و سوریه و مصر، در این نواحی صنعت نساجی و پارچه بافی رونق داشت و در همسایگی روم شرقی مراكزی بود كه در آن پارچههای ابریشمی با نقش ونگار و تصاویر گوناگون میبافتند.
هنگامی كه این صنعت به دست مسیحیان رسید، از آن تقلید كردند . با آنكه اسلام پوشیدن لباسهای ابریشمی را برای نمازگزاران مرد ممنوع كرده بود، مراكز بزرگی از این صنعت پیدا شد و صنعتگران با شوق و علاقه به تكامل آن پرداختند و بازرگانی چنان رواج پیدا كرد كه واژگان و اصطلاحات مربوط به آن در زبانهای اروپایی وارد شد.
پارچههایی را كه از فسطاط، پایتخت اولیه مسلمانان در مصر، به انگلیس میبردند، فاستونی مینامیدند و یا پارچههایی كه امروز دمسك (دمسه) و یا دمیاطی مینامیم از بزرگ ترین مراكز بازرگانی آن روز، یعنی دمشق، وارد میشده است . پارچههای مسلم انان را بازرگانان ایتالیایی از دمشق وارد میكردند. پارچههای گرانادا در بازارهای اروپا، به نام گرانادین معروف بود و تافتههای ایران نیز در اروپا بسیار رواج داشت.
در قرن ششم هجری، در محله عتابیه بغداد پارچههای ابریشمی معروفی میبافتند؛ در اسپانیا نیز به تقلید از آنجا این نوع پارچه بافته میشد و بازرگانی آن در اروپا رواج كلی پیدا كرد و در جشنهای بزرگ دربارهای اروپا خانمها با لباسهای ابریشمی بافته شده ایران شركت میكردند. قطعههایی از پارچههای ابریشمی بافت بغداد و ایران امروزه در گنجینههای برلن، لوور و لیون موجود است كه آنها را در پایان قرن دهم میلادی بافته اند و از نشانهای خاص آن رنگ قرمز، زرد و سیاه و تصاویر حیوانات و پرندگان روی آنهاست . یكی از این نشانها، نقش فیل است كه در ابریشم كاریهای قدیم ایران بوده و در مقبره شارلمانی یك قطعه ابریشم كاری موجود است كه این ویژگی را دارد .
شرقیها هر روز بیش از پیش بازار این گونه ابریشم كاریها را در غرب گسترش میدادند؛ چنان كه پس از مدتی در برخی مراكز اروپا ماشینهایی نصب شد و صنعتگران مغرب رقابت خود را با كارخانههای مشرق و اندلس آغاز كردند. در جزیره سیسیل در قصر پالرمو ، مسلمانان كارخانه ابریشم بافی تأسیس كردند . مدتها پارچههای نفیس از آنجا به دیگر نقاط اروپا صادر میشد تا آنكه سیسیل به دست نرمانهای مسیحی فتح شد . صنعت ابریشم بافی شهرهای گوناگون ایتالیا از همین جا رونق گرفت و در قرن چهاردهم میلادی به اوج پیشرفت خود رسید . البته ظهور این تغییرات منوط به دگرگونیهای خاور دور بود . مغولها، (قوبلای قاآن در سال 1280 م و هولاكوخان درسال 1285 م)، بر بخشهای بزرگی از آسیا در چین و خلافت عباسیان چیره شدند و تا یك سده، تا سال 1365 م، بر منطقهای از ایران تا سواحل اقیانوس كبیر، فرمانروایی كردند.
در این هنگام هنرهای آسیای غربی و شرقی مبادله میشد و در چین جمعیتی از مسلمانان به عربی گفت وگو میكردند. در میان آنها صنعتگران و ابریشم كارانی بودند كه هنرشان در سراسر دنیای اسلامی شهرت داشت و كارهای زیبا و ظریف آنان در پارچه بافی اروپای غربی بسیار تأثیر گذاشت . در گنجینه شهر دانتزیك قطعه پارچهای ابریشمی وجود دارد كه به سفارش یكی از پادشاهان مملوك در چین بافته شده است و بر روی آن اشكال مرغ عنقا و هما و كتیبههایی با كلمات عربی دیده میشود كه با زر و سیم قلاب دوزی شده است . در قرون وسطا و پس از آن، ابریشم كاریهای اسلامی و شرقی را در كلیساها به كار میبردند. نمونههایی از این ابریشم كاریها موجود است كه برخی از آنها در گنجینه هنرهای تزئینی پاریس نگهداری میشوند و نمونههای خوبی از پارچههای ایرانی به شمار میآیند. تأثیر و نفوذ بسیاری از این هنرهای شرقی و اسلامی در اروپا تا حدی بود كه كارشناسان فن از تشخیص نمونههای شرقی و غربی از یكدیگر ناتوان بودند.
قالی، كه یكی دیگر از هنرهای اسلامی و از لوازم زندگی به شمار میآید، در گذشته به صورت شیئی تجملی به اروپا میرفت. چنان تصور میشود كه قالی در آغاز قرن چهاردهم به اروپا راه یافته و در قرن شانزدهم از كالاهای رایج بازرگانی شده است . در سال 1521 م، كاردینالی، به نام ولسی، به كمك سفرای ونیزی شصت تخته قالی شرقی را برای قصر خود در هامپتون تهیه كرد . در قصر بوتن در ترتامپتون شایر انگلیس سه تخته فرش مخملی وجود دارد كه برای سر ادوارد منتگو بافته شده و در حاشیه آن سال 1584 م دیده میشود؛ این قالیها به قالی تركی معروف اند.
در قرن شانزدهم میلادی، مهارت قالی بافان ایرانی به اوج خود رسید، به گونهای كه پیش از آن و حتی تاكنون، قالیهای آن زمان مانند پیدا نكرده است . از شاهكارهای آن روزگار فرشی است در گنجینه ویكتوریا و آلبرت كه در مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی در شهر اردبیل بوده است . این فرش باشكوه و زیبا سی میلیون گره كوچك دارد و380 فوت مربع مساحت آن است . نقش ونگار و رنگ آمیزی این فرش، در سقف سرسرای مقبره شیخ نقاشی شده و متعلق به دوره شاه تهماسب اول صفوی است.
قالیهایی مانند این و حتی كهن تر در گنجینههای گوناگون اروپا فراوان است، معمولاً این فرشها را سفرای ایران به اروپا میبردند. فرشهای ایرانی از طریق نمایشگاههای بین المللی كه در نیمه دوم قرن نوزدهم در پایتختهای اروپایی رو به فزونی داشت، عرضه میشدند، و منبع الهام صنایع فرش بافی غربی قرار میگرفتند. از جمله ویلیام موریس ( 1834 1896م)، شاعر، طراح و نظریه پرداز نهضت هنرها و پیشه ها، در خانه خود در رِدهاوس، بكسلی هیث، تنها از فرشهای سنتی ایران استفاده كرد و چندی نگذشت كه فرشهایی طراحی كرد كه از نمونههای ایرانی الهام میگرفت.
نخستین فرشهای دست بافت موریس در 1877 م بافته شد . طرحهای اولیه او شكل مرسوم ترنج مركزی را با ربع ترنجهایی در گوشهها داشت . مشهورتر از همه فرش بولروود است كه در 1889 م برای خانواده ساندرسون بافته شد. رنگهای پرمایه، نقش پیوسته و سطح وسیع آن نشان از تأثیر فرش نقش گلدانی ایرانی داشت . موریس مجموعهای غنی از فرشهای ایرانی، تركی و چینی و آگاهی بسیاری در مورد آنها داشت و در 1893 از تملك موزه ویكتوریا و آلبرت بر فرش اردبیل سرسختانه دفاع كرد.
با توجه به هنرهای زیبای اسلامی، در بخش منبت كاری و برجسته كاریهای این دوره دیده میشود كه ویژگیهای فنی طرح این صنایع با دیگر هنرهای زیبا مشترك است . از ساختمان سقاخانهای مرمری، متعلق به سال 8 - 1277 م كه نام سلطان محمد دوم، عموی ابوالفداء مورخ معروف، بر روی آن حجاری شده است، ر وشن میشود كه چگونه طرحهای هنرهای دیگر در آن به كار رفته و قسمتی از آن طرح تكرار شده است.