علیرغم شرایط دشوار کرونایی، سی و نهمین جشنواره فیلم فجر از روز دوازهم بهمن 1399 آغاز شد و تا شامگاه روز 22 بهمن ماه و همزمان با چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ادامه خواهد داشت.
فیلم سینمایی "روزی روزگاری آبادان" از جمله فیلم هایی است که به بخش مسابقه اصلی سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر (سودای سیمرغ) راه یافته و در بین این آثار، توجه منتقدان را به خود جلب کرده است.
نقدی بر این فیلم را در زیر بخوانید:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلم: سوده موحدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* مشخصات فیلم سینمایی "روزی روزگاری آبادان"
کارگردان: حمیدرضا آذرنگ - تهیه کنندگان: عبدالله اسکندری و علی اوجی - نویسنده: حمیدرضا آذرنگ - مدیر فیلمبرداری: مسعود سلامی - چهره پرداز: عبدالله اسکندری - طراح صحنه و لباس: سهیل دانش اشراقی - تدوین: سپیده عبدالوهاب - صدابردار: بابک بنی اردلان - صداگذار: بهمن بنی اردلان - موسیقی: حسام ناصری - جلوه های ویژه میدانی: علیرضا موسوی - جلوه های ویژه بصری: فرید ناظر فصیحی - منشی صحنه: ساناز هرندی - بازیگران: محسن تنابنده، فاطمه معتمدآریا، الهام شفیعی، هیراد آذرنگ، سهیل جمالی، امیرحسین ابراهیمی و...
* داستان فیلم سینمایی "روزی روزگاری آبادان"
خانواده پنج نفری «مصیب چرخیدهl در آخرین روز سال در حال آماده شدن برای شب عید هستند؛ اما به دلیل حال بد مصیب که ناشی از اعتیاد او به مواد مخدر است کشمکشی میان آنها در میگیرد. در اوج تلاش مادر خانواده برای به آرامش رساندن خانواده به ناگاه اتفاقی غیرمنتظره همه آنها را غافلگیر میکند و ...
* نقد فیلم سینمایی "روزی روزگاری آبادان"
"روزی روزگاری آبادان" نخستین تجربه کارگردانی سینمایی «حمیدرضا آذرنگ» و همکاری «عبدالله اسکندری» و «علی اوجی» به عنوان تهیه کننده است. آذرنگ که پیشتر او را در مقام نمایشنامه نویس، کارگردان تئاتر و بازیگر سینما و تلویزیون میشناختیم با فیلم "روزی روزگاری آبادان" به عنوان نخستین فیلم بلند سینمایی خودش در قامت کارگردان برای حضور در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر حضور یافته است.
این فیلم قرار است در کنار پرداختن به رویا و مرگ، از ارزش والای خانواده و از مهارتهای زندگی که زیربنای روابط بین اعضای خانواده است سخن بگوید.
"روزی روزگاری آبادان" با ناتوانی اعضای خانواده مصیب در ارتباط بین یکدیگر آغاز میشود؛ موقعیتی شاید شبیه این روزهای بسیاری از خانواده ها! آدمهایی که فارغ از مناسبات اجتماعی آنچه برایشان معنا پیدا میکند نفع شخصی خودشان است. همان ضعف بزرگی که خانواده مصیب را تا آستانه از هم پاشیدگی جلو می برد.
قصه در دهه هشتاد اتفاق میافتد؛ تجاوز نظامی آمریکا به عراق و اشغال آن در مارس 2003 م. موشکی که قرار بوده بر سر مردم عراق بیفتد با یک اشتباه نیم اینچی، به سقف خانه این خانواده آبادانی برخورد می کند؛ از جنس همان موشکهایی که در روزهای سخت هشت سال دفاع مقدس، به وسیله دشمن بعثی نه به اشتباه که به عمد روی خانههای مردم جنگ زده آبادان فرو می ریخت.
تلویزیون از تجاوز نظامی آمریکا به عراق خبر میدهد. مصیب و بچهها که خبر حمله را میشنوند اظهار میکنند که "این، حق مردم عراق است و آنها باید تقاص هشت سال جنگ تحمیلی را بدهند!" که ناگاه آن اشتباه رخ میدهد و آن تکه آهن بر سر خودشان فرود میآید و فیلم وارد دنیای جدیدی میشود.
خانواده پنج نفره مصیب، تا قبل از اصابت موشک همگی درگیر مسائل خودشان بودند و ناتوان از برقراری ارتباط با یکدیگر. اما به ناگاه آن حادثه بیرونی، خانواده را به هم پیوند میزند. نقطه اوج این سخن در سکانسی است که موشک از آنها میخواهد یکی بماند و بقیه بروند... (موشکی که به خانه مصیب اصابت می کند، در فضایی تخیلی با آنها حرف می زند!). اینجاست که گویی خانواده مفهوم تازهای برای آنها پیدا می کند.
اعضای خانواده در برابر موشکی که از سقف به داخل خانه آنها ورود پیدا کرده، مات و مبهوت ایستادهاند. در این میان «سهیله» دختر خانواده که کمی انگلیسی بلد است با موشک ارتباط برقرار میکند. این تعامل و گفتگو و ترجمههای اشتباه دخترک، لحظاتی کمدی - اما تراژدیک - را برای فیلم رقم میزند.
موشک از اشتباه پیش آمده متأسف است، اما نکته آزاردهنده اینکه موشک از اصابت خود بر سر مردم بیدفاع هیچ ناراحتی ندارد. «خیری» مادر خانواده در برابر ابراز تأسف موشک سکوت نمیکند و میگوید عذرخواهی او برایش سقف نمیشود.
مشکلات خانوادگی، تفاوت نسلها، اعتیاد و معضلاتی که به تبع آن ایجاد میشود ایده نوی نیست؛ اما به همین موضوعات، به دلیل ایده اولیه فیلم، جالب از کار در آمده است. بیان مهارتهای زندگی و انسانیت با درونمایه ضد جنگ و دیدگاههای انتقادی نسبت به این پدیده یکی از مهمترین نکات مثبت فیلم است.
بخش سورئال فیلم، شروع خوب و قابل تاملی دارد که باعث تأکید بیشتر و نگاه انتقادی کارگردان به عواقب غم انگیز جنگ شده است. این بخش روایت تأثیرگذار و خلاقانهای است که درد و رنج انسانی ناشی از جنگ طلبی را به خوبی به تصویر کشیده است.
در این میان، بازی دو بازیگر "روزی روزگاری آبادان" از امتیازات فیلم محسوب می شود. نقش آفرینی «فاطمه معتمد آریا» در نقش "خیری" و «محسن تنابنده» در نقش "مصیب" باورپذیر درآمده است. نقش آفرینی بازیگران کودک و نوجوان هم در بستر داستان و در خدمت فیلم قرار دارد؛ بویژه «الهام شفیعی» دختر نوجوان خانواده که در نمایش دختری امیدوار وسرزنده ایفای نقش قابل قبولی دارد.
در سینمایی شدن اثر و کارگردانی حفرههایی وجود دارد (که شاید ناشی از تئاتری بودن آذرنگ است). فیلمنامه هم بینقص نیست؛ اما بیشک کم نقص است. داستان دیر شروع میشود و زود به پایان میرسد و هر چه به انتهای داستان نزدیکتر میشویم فیلم انسجامش را از دست میدهد. اما در مجموع و به عنوان اولین فیلم آذرنگ، اثری قابل قبول است.
نکته قابل توجه درباره این فیلم این است که از اطلاعات سر به مهری پرده برداری نمیکند؛ اما در کنار صیانت از ارزشهای والای انسانی و خانواده، از دنیای جنگی صحبت میکند که لایق هیچ انسانی نیست، و البته فرقی نمی کند که کشتارهای جنگ، عمدی باشد یا توسط خطای انسانی صورت گرفته باشد.
فیلم سینمایی "روزی روزگاری آبادان" اثر خوبی است که بیش از ادعایش، محتوا دارد.
..........................