۲۰ شهریور ۱۳۸۹
دست هایت درمیان خانه ی مولا وزید
رودها چشمان خيست را برابرداشتند آسمان ها را نفس هايت مكدّر داشتند دست هايت درميان خانه ي مولا وزيد كودكان فاطمه انگارمادرداشتند موج ها ازبسترچشمان تو برخاستند ا
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
آب را می دید گفتم یا حسین
آب را مي ديد گفتم يا حسين و نمي نوشيد گفتم يا حسين يك عطش آيينه بود و همچنان سنگ مي باريد گفتم يا حسين خيمه مي گسترد برايوان ظهر يك شب ترديد گفتم يا حسين آتش صحرا كه پاي
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
بدون ماه بنی هاشم
ميان اين همه گل جاي ارغوان خالي ست بدون ماه بني هاشم آسمان خالي ست من ازنگاه پرشرم آب مي خوانم كه دست حضرت عباس همچنان خالي ست چگونه رد دلم را زسينه مي گيري ؟ كه بعد عش
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
خم شد گذاشت روی زمین گوشواره را
خم شد گذاشت روي زمين گوشواره را تا قدري التيام دهد گوش پاره را آتش گرفته گوشه ي دامان كوچكش آبي نبود چاره كند اين شراره را ازخيمه هاي سوخته تا گود قتلگاه هاجرشد و د
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
زمین کرانه ی عطشان بیقراران است
زمين كرانه ي عطشان بيقراران است زمانه ملتهب داغ سوگواران است به هرطرف كه بگردد نگاه سرد غروب نشان شام غريبان سربه داران است چه لحظه هاي غريبي كه كاروان افق مسافر
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
سردار سربریده
سردار سربريده پرازخنجرآنجا نشسته است به تنهايي لبخند ميزند ازغصه برآن جماعت رسوايي باغنچه اي كه پريشان شد ازدستهاي گناه آلود فرياد بيوه زني برخاست ازسمت معبرداناي
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
زنی شبیه خودش عاشق،زنی شبیه خودش مادر
زني شبيه خودش عاشق،زني شبيه خودش مادر سپرده بر صف آيينه دو باره آينه اي ديگر دوباره داغ به روي داغ ، دوباره درد به روي درد كبوتران بدون بال ، كبوتران بدون پر تمام م
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
خالق ز نـور آل علی کوکب آفـرید
خالق ز نـور آل علي كوكب آفـريد با يُمن آل فاطمه روز و شب آفريد روز ازل «اَلَسـتُ بِرَبّك» چـو گفـت حق «قالوا بَلي» شنيد و سپس منصب آفريد بنوشت د
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
عرشیان امشب صلای شور و ماتم می زنند
عرشيان امشب صلاي شور و ماتم مي زنند بر حسين فاطمه اشكي دمادم مي زنند نوحه گردان فلك امشب نوا سر داده است بر زمين نينوا بانگ عزا سر داده است شام امشب شرم دارد از نگاه آ
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
آفتاب غیرتش نور هر دو عین من
آفتاب غيرتش نور هر دو عين من رد سرخ خون او راز شور و شِين من شهد عاشقي به لب عازم نبرد شد موج خيز خشم بود شمس مشرقين من سرفراز و يكه تاز در حصار اَشقيا حنجره به نيزه شد
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
محمد(ص)
جان علي مرتضي جان محمد خون علي تفسير قرآن محمد شرح حقيقت مي كند زينب در عالم خورشيد باغستان ايمان محمد تفسير لبخند علي اصغر نخواندي مردود ماندي در دبستان محمد وق
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
مجروح شد روح پریشان ابالفضل
مجروح شد روح پريشان ابالفضل رگ مي گشايند از دل و جان ابالفضل خود را مهياي خطر مي كرد ومي خواند در خط خون افتاده پيمان ابالفضل در شرح وتفسير حقايق ديدي اي د ل عرفان
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
"قاسم"
دست شقاوت مي برد شريان قاسم باغ شهادت مي شود ايوان قاسم در عصر تاسوعا حسين اين گونه مي ديد شرح رشادت مي كند چشمان قاسم شيرين تر از شهد است در چشمش شهادت حق اين چنين
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
"اصغر"
مرهم بنه بر سينه ي سوزان اصغر سجاده اي خونين شده دامان اصغر تا نيزه ها راه گلويش را بريدند آواز حق مي جوشد از شريان حيدر قنداقه و گهواره در طي طريق اند در منزل و منظ
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
زینب
اينك زمين كربلا ايوان زينب زخم شهيدان زمين در جان زينب در اجتماع ساكت اين خيمه غوغاست يعني بيا در محضر عرفان زينب قند مكرر مي شود لبخند اصغر شيرين و تلخ است اين چن
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
سفال
سفال نويسنده : شاهرخ فيروز ناشر: اطلاعات چاپ: قطع وزيري / 1345 / 140 صفحه / مصور شابك: درباره ي كتاب :
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
وصلت نامه
براي ديدن متن كامل كتاب فايل pdf را دانلود كنيد.
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
ترجیع بند باز این چه شورش است
براي ديدن متن كامل كتاب فايل pdf را دانلود كنيد.
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
طریق التحقیق
براي ديدن متن كامل كتاب فايل pdf را دانلود كنيد.
۲۰ شهریور ۱۳۸۹
تمهیدات
براي ديدن متن كامل كتاب فايل pdf را دانلود كنيد.