۹ بهمن ۱۳۸۹
باید بتابی
گفتند: «خورشيد خوبي رفته كناري بخوابد شايد كه ديگر نخواهد در كوچه ما بتابد.» گفتند: «ديگر اميدي در قلب گل‌ها نمانده شب روح پروانه‌ها را از كوچه ما پران
۹ بهمن ۱۳۸۹
یک طلوع
در انتظار يك طلوع عمرم به پايان مي‌رسد اين قلب پاره پاره‌ام پس كي به جانان مي‌رسد؟ ٭٭٭ چشمان ما در انتظار تا تو رسي از راه دور دل‌هاي ما را پُر كني از آيه‌ه
۹ بهمن ۱۳۸۹
قبله عشق
با چشم دل هر لحظه، تماشا كنم ترا در كوي عشق، قبله زيبا كنم ترا مجنون رخت گردم و ليلا كنم ترا »كي رفته اي ز دل كه تمنا كنم ترا كي بوده اي نهفته كه پيدا كنم ترا« خ
۹ بهمن ۱۳۸۹
سرآغاز زلالى ها
مي آيد از سمت زلال عشق مردي كه روح سبز باران است در دستهايش آب و آيينه با او زلال چشمه ساران است مي آيد از سمت نسيم و نور صبحي كه سرشار از شكفتن هاست روحش قرين آسما
۹ بهمن ۱۳۸۹
یاد تو شد آشنامون
توي اين غربت دنيا/ ياد تو شد آشنامون از تو گفتن ونوشتن/ بركت ترانه هامون از تو گفتن و نوشتن/ يعني جاده سمت نوره يعني لحظه رهايي/ صبح روشن ظهوره دلامون پرنده‌اي كه/ چش
۹ بهمن ۱۳۸۹
دیشب دوباره خواب دیدم
ديشب دوباره خواب ديدم دنيا چنان يك بوستان شد بر قلب پر اندوه مردم شادي دوباره ميهمان شد ديشب دوباره خواب ديدم پروانه‌ها را پونه‌ها را در خواب ديدم مي‌دوم م
۹ بهمن ۱۳۸۹
روزهای آفتابی میرسد
روزهاي آفتابي مي‌رسد آسمان صاف و آبي مي‌رسد مي‌رسد شبهاي روشن‌تر ز روز لحظه‌هاي ماهتابي مي‌رسد * يك سبد لبخند، يك گلدان سلام يك پياله عشق، مستي مدام يك
۹ بهمن ۱۳۸۹
تو خورشیدی؛ دل بیکینه داری
تو خورشيدي؛ دل بي‌كينه داري دلي روشن‌تر از آيينه داري سبدهايي پر از مهر و محبت، به دستان دلت در سينه‌داري
۹ بهمن ۱۳۸۹
تو را امواج دریا می شناسند
تو را امواج دريا مي شناسند تو را شن هاي صحرا مي شناسند تو را اي منجي دل هاي عالم تمام كهكشان ها مي شناسند
۹ بهمن ۱۳۸۹
دیدار
سحر شد يار بي‌ همتا نيامد يگانه‌ منجي‌ دل ها نيامد نهاد آدينه‌ را موعود ديدار هزار آدينه‌ رفت‌ امّا نيامد
۹ بهمن ۱۳۸۹
چرا شب مانده و فردا نمی شه؟
چرا شب مانده و فردا نمي شه؟ گره از كار دنيا وا نميشه زمين و آسمونو گشتم؛ اما كسي چون يوسف زهرا(س) نمي شه!
۹ بهمن ۱۳۸۹
دوبیتى
بيا باران براي ما بياور بهاران را به اين صحرا بياور عطش داريم، تا كي قطره قطره؟ بيا و با خودت دريا بياور *** از اين بن بست تنگ من مني ها ببر ما را به دشت روشني ها به قر
۹ بهمن ۱۳۸۹
دلم هر چند بی نام و نشان است
دلم هر چند بي نام و نشان است دچار گريه هاي بي امان است دلم دلتنگ باران است امشب سرش بر شانه هاي جمكران است *** دوباره دير شد، باران نباريد دلم تبخير شد، باران نباريد ب
۹ بهمن ۱۳۸۹
شب مهتاب، اقیانوس، باران
شب مهتاب، اقيانوس، باران به شوق جلوه اي مأنوس، باران بگو كي آفتابي مي شوي، كي نگاهم مي شود فانوس باران؟ ** دوباره نم نم دلچسب باران رواج عاشقي بر حسب باران همين آدي
۹ بهمن ۱۳۸۹
دلی سبز و تناور داشت گلدان
دلي سبز و تناور داشت گلدان نگاهي خيره بر در داشت گلدان دو ركعت ندبه خواند و منتظر شد نباريدي ترك برداشت گ ل د ا ن *** دلم
۹ بهمن ۱۳۸۹
تحمل تا به کی، تا چند جمعه؟
سيد حبيب نظاري شكفتن، آرزو، لبخند، جمعه جهان را گرچه آكندند، جمعه_ گذش
۹ بهمن ۱۳۸۹
پیداى ناپیدا
نمي گويم كجا در ناكجايي بگو جانا، بگو جانا، كجايي شب و روز از دل سرگشته پرسم تو اي پيداي ناپيدا كجايي
۹ بهمن ۱۳۸۹
نکردی آشکارا خلوتت را
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4
۹ بهمن ۱۳۸۹
برای دیدنت تا جمعه ی بعد
تمام عمر بي لبخند؟... سخت است به لبخند خودت سوگند ،سخت است براي ديدنت تا جمعه ي بعد تحمل مي كنم هرچند ،سخت است
۹ بهمن ۱۳۸۹
دلم در سینه مالامال درد است
دلم در سينه مالامال درد است زهجر روي تو دلگير وسرد است تمام جمعه ها يابن الحسن گوست دلم در انت