۹ دی ۱۳۸۹
تو را تعبیر هامون می نویسم
تو را تعبير هامون مي نويسم سپس از خيمه بيرون مي نويسم پرستوهاي عاشق بيقرارند تو را مصراعي از خون مي نويسم
۹ دی ۱۳۸۹
جهان در خط پرگار حسین است
جهان در خط پرگار حسين است همه سرها سر دار حسين است اگر در مركز هستي رسيدي بدان اين دايره كار حسين است
۹ دی ۱۳۸۹
در تهران نشانی از معماری اسلامی نیست
هيربد معصومي گفت: در حوزه طراحي و معماري پايتخت كار زيادي صورت نگرفته و معماري تهران به نحوي نيست كه نشاني از اسلامي و ايراني بودن در خود داشته باشد. معاون معماري ش
۹ دی ۱۳۸۹
در جستجوی تعریف هنر معماری در دوره اسلامی
رناتا هُلُد[1] ترجمة: فرزين فردانش نگرش هاي ديگر نسبت به معماري به اختصار عبارت اند از نگرش باستان شناسي و سير تحول و نگرش به زمينة سياسي، اجتماعي يا فرهنگي. اين نكت
۸ دی ۱۳۸۹
رسول الله (صلّى الله عليه وآله) في الطائف
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4
۸ دی ۱۳۸۹
بعثة النبي صلّى الله عليه و آله
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA
۸ دی ۱۳۸۹
نشستم در حدود باغ لیلی
نشستم در حدود باغ ليلي شكستم بعد از اين باداغ ليلي رقيه خيمه ي خاكستري را تكانده در تب آفاق ليلي
۸ دی ۱۳۸۹
هر چند برادر تو تنها مانده
هر چند برادر تو تنها مانده هرچند هنوز داستانها مانده برگرد به سوي نهر، تعجيل مكن &n
۸ دی ۱۳۸۹
تبر را صبر در هم می شکافد
تبر را صبر در هم مي شكافد درون سينه را غم مي شكافد تمام كربلا يك سو وليكن غم زينب قرارم مي شكافد
۸ دی ۱۳۸۹
مانده تا پشت زمین خم بشود
مانده تا پشت زمين خم بشود مانده تا كار زمان غم بشود كاروان در ره و دلها به تپش مانده تا ماه محرم بشود.
۸ دی ۱۳۸۹
افتاد در آغوش زمین سرو تنت
افتاد در آغوش زمين سرو تنت پيچيد ميان دشت عطر بدنت تسبيح تو را ماه به گردن انداخت سجاده ي آفتاب شد پيرهنت
۸ دی ۱۳۸۹
بین تو و او عشق فقط نصف شده
بين تو و او عشق فقط نصف شده چون موي به موي و خط به خط نصف شده شق القمري كه كرده بودي اين است اين ماه كه با تو از وسط نصف شده
۸ دی ۱۳۸۹
یا من هو اسمه دوا یا عباس!
يا من هو اسمه دوا يا عباس! يا من هو ذكره شفا يا عباس نگذار خدا نكرده كافر بشوم عباس خداست يا خدا...يا عباس
۸ دی ۱۳۸۹
ای صبح! طلوع دیگری دارد او
اي صبح! طلوع ديگري دارد او چون سرو ، خضوع ديگري دارد او ماموريت سرخ تو پايان آمد اي تيغ! شروع ديگري دارد او
۸ دی ۱۳۸۹
"نشانه"
آرامش و معصوميت تو دلخواه در سينه‌ي تو مرور داغي جانكاه اين است كه روشنايي چشمش را از كرببلا نشانه مي‌گيرد ماه!
۸ دی ۱۳۸۹
فراسوی الست
خوني كه شكفت از سر و ديده و دست باران شد و بر كوير خشكيده نشست از خون حسين(ع)، مي‌شكوفد گل‌ها تا صبح قيامت از فراسوي الست!
۸ دی ۱۳۸۹
تا حنجر پاک تو به قاتل برسد
تا حنجر پاك تو به قاتل برسد بايد كه جهان به دور باطل برسد لب تشنه فرات مينشيند عمري تا كشتي كربلا به ساحل برسد
۸ دی ۱۳۸۹
دست از بدن و...سری از این تن برهاست
دست از بدن و...سري از اين تن برهاست از اهل حرم صداي شيون برخاست هفتاد ودو مرد بر زمين افتادند تا در دل شب صداي يك زن برخاست
۸ دی ۱۳۸۹
غمناله واشک وآستینی که گذشت
غمناله واشك وآستيني كه گذشت اهل حرم وشب غميني كه گذشت گيسوي سه ساله..،دامني سوخته و... چه تلخ گذشت اربعيني كه گذشت
۸ دی ۱۳۸۹
ماه از دل آسمان به صحرا پیوست
ماه از دل آسمان به صحرا پيوست دستان جدا به صبح فردا پيوست لب تشنه به سمت عاشقي پر مي زد با ناله ي"يا اخا"به دريا پيوست