۲۱ اسفند ۱۳۸۹
سلام الله یا غالب یا علی بن ابیطالب
چون محمد اين ندا از حق شنيد گفت هستي نور حق از عين ديد اي تو را حق در كلام خويشتن خوانده صد جايت بنام خويشتن اي ز تو ايوان شرع افروخته جمله بدعتها ز قهرت سوخته اي ز ت
۲۱ اسفند ۱۳۸۹
اشاره به حدیث غدیرخم
حق تعالي گفت درخمّ غدير با رسول الله ز آيات منير ايّها النّاس اين بود الهام او ز آنكه از حق آمده پيغام او گفت كن تو با خلايق اين ندا هستم اين دم خود رسولي بر شما هرچه
۲۱ اسفند ۱۳۸۹
قوله تعالی: «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون»
گفت پيغمبر به ياران اين سخن پيك ربّ العالمين آمد بمن گفت حيدر را خدا اين تحفه داد بر همه خلق جهان فضلش نهاد گفت او والي بود در ملك من خود يقين ميدان و رادر سلك من گش
۲۱ اسفند ۱۳۸۹
بیان خاتم بخشیدن حضرت امیرمؤمنان(ع) بسائل در بین نماز
دارم از بستان حق گلدسته‌اي واين حديث خوش ز خودوارسته‌اي سالكي نيكو خصالي مقبلي در طريق اهل حق صاحبدلي گفت روزي مصطفي بامرتضي در عبادت بود از بهر خدا پيش حق اح
۲۱ اسفند ۱۳۸۹
در نعت اولادمرتضی علیهم السلام که قرةالعین رسولند
اي به دنيا جمله مقصود آمده پرتوي از نور معبود آمده اي ز انوار حقيقت نور تو وي ز اسرار حقيقت پورتو هر حقيقت را كه گفته بايزيد آن معاني را زجعفر او شنيد اي ز تو هم آسم
۲۱ اسفند ۱۳۸۹
در نعت شاه اولیا علی علیه السلام
دين اگر خواهي سخن راراست گو باش تابع بر امام راستگو شهسوار لو كشف شير خدا از خدا داني جهان را رهنما آن امامي كو بحق اسرار گفت گفت با منصور و هم با دارگفت مصطفي سرّ خ
۲۱ اسفند ۱۳۸۹
آن محمد ختم و خیرالمرسلین
آن محمد ختم و خيرالمرسلين آن محمد نور ربّ العالمين آن محمد مخزن اسرار شرع جبرئيل از خيل او پوشيده درع آن محمد آيت صنع اله آن محمد آفتاب عزّ و جاه آن محمد مقتداي اهل
۲۱ اسفند ۱۳۸۹
آفرین جان آفرین و جان جان
آفرين جان آفرين و جان جان آنكه هست او آشكارا و نهان در مقام لايزالي آشكار در درون عاشقان بيقرار آسمان يك پرده از اسرار او وين زمين يك نقطه از پرگار او اي منزّه از ه
۲۰ اسفند ۱۳۸۹
غدير خُمٍّ
لمَّا قضى رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نسكه وقفل إلى المدينة ، وانتهى إلى الموضع المعروف بغدير خُمٍّ نزل عليه جبريل عليه السلام وأمره أن يقيم علي
۲۰ اسفند ۱۳۸۹
أُمُّه
فهي فاطمة بنت أسد بن هاشم ـ جدُّ النبيِّ صلى الله عليه وآله وسلم ـ بن عبد مناف بن قصي الهاشمية القرشية ، وأُمُّها فاطمة بنت قيس بن هرم بن رواحة بن حجر بن عبد بن
۲۰ اسفند ۱۳۸۹
جدُّه وأبوه
جدّه عبدالمطَّلب ، الملقَّب بشيبة الحمد؛ لشيبة كانت في رأسه (1) ، وقيل : « اسمه شيبة » (2) ، وكنيته : أبو البطحاء ، لأنَّهم استسقوا به سقياً فكنَّوه
۲۰ اسفند ۱۳۸۹
كنيته
كنيته : أبو الحسن. ابن عم رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وأخوه ، آخاه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم مرَّتين؛ فإنَّ رسول الله آخى بين المهاجرين ، ثُم
۲۰ اسفند ۱۳۸۹
نسبه
هو سيِّد العرب ، يعسوب المؤمنين ، مولى الموحّدين ، أسد الله الغالب عليُّ بن أبي طالب بن عبد المطَّلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصي بن كلاب بن مرَّة بن
۱۷ اسفند ۱۳۸۹
سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتّقین اسداللّه الغالب علی ابن ابی طالب علیه السّلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید
ز من پرسيد حيدر كيستي تو بگو كاين جايگه بر چيستي تو در اينجاآمدي بيرون ز ساعت سعادت داري اينجا يا شقاوت چه داري آنچه داري راست برگو ز من اين سرّ دل درخواست برگو بدو
۱۷ اسفند ۱۳۸۹
درامامت امیرالمؤمنین و امام المتقین علی(ع)کرّم اللّه وجهه فرماید
امام است او يقين بعد محمد(ص) بياب اين راز و بيشك شو مؤيّد امام است او يقين در هر دو عالم كز او پيداست اسرار دمادم امام است او و بيشك او امام است كه
۱۷ اسفند ۱۳۸۹
در وصف علی مرتضی علیه السّلام فرماید
دل و جان در رضاشان هر دو در باز پس آنگه تو حجاب از رخ برانداز دل و جان باز اندر راه ايشان اگر هستي تو مر آگاه ايشان دل و جان تو ايشانند درياب اگر در خانهٔ عشقي تو دريا
۱۷ اسفند ۱۳۸۹
شبی آمد برش جبریل از دور
شبي آمد برش جبريل از دور سراسر كرده عالم را پر از نور بُراق از لامكان آورده با خود پر از نور و لگامش بود در يَد ز حضرت سوي سيّد شد كه برخيزد دمي زين رخش زيبا پيكر آوي
۱۷ اسفند ۱۳۸۹
در نعت سیّد المرسلین علیه افضل الصّلوات و اکمل التحیّات فرماید
به بالا مصطفي سرو روانست رخش مانند ماه آسمانست وجود مصطفي از نور پاكست ز لطف حق نبيّ اللّه نه خاكست زمين و آسمان او را طفيل است مَلَك با آدم و جنّش زخيل است محمّد بر
۱۷ اسفند ۱۳۸۹
تعالی اللّه زهی ذات و صفاتت
تعالي اللّه زهي ذات و صفاتت كه كي باشد صفاتت غير ذاتت تعالي اللّه زهي ديدار رويت نموده خود همه درگفتگويت توئي صنع نهان و آشكارا كه بنمودي بيكبار
۱۷ اسفند ۱۳۸۹
بنام آنکه نور جسم و جانست
بنام آنكه نور جسم و جانست خداي آشكارا و نهانست خداوندي كه جان در تن نهان كرد ز نور خود زمين و آسمان كرد فلك خرگاه تخت لامكان ساخت زكاف و نون زمين و آسمان ساخت ز يك جو