۲۸ فروردین ۱۳۹۰
ز رحمت انبیا را آفریده
ز رحمت انبيا را آفريده وز ايشان مصطفي را برگزيده امام سيصد و شصت و شش اخبار سپهر هر دو شش ماه ده و چار شهشنشاه سرير ملك لولاك سوار عرصه ميدان افلاك محمد عالم علم يق
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
به نام آنکه این دریای دایر
به نام آنكه اين درياي داير ز عين عقل اول كرد ظاهر عيان شد عين عقل از قاف قدرت سه جوي آورد اندر باغ فطرت درخت نور چشم جان برافراخت هماي عشق بر سر آشيان ساخت دهد بر جوي
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
الهی پرده پندار بگشای
الهي پرده پندار بگشاي در گنجينه اسرار بگشاي تو ما را وا رهان از مايي خويش كه غير از ما حجابي نيست در پيش تو كار ما به لطف خويش بگذار به كار خويش ما را باز مگذار كه كا
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
در ستایش پیامبر
رسولي كه پا بر عرش سود ز پايش سر عرش را تاج بود بلند آفتاب مبارك نظر كه او راست هر دو عالم اثر رسول كريم و متاع امين امام الوري، قدوه العالمين گهي جبرئيلش بود مير با
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
الهی، الهی، خطا کردهایم
الهي، الهي، خطا كرده‌ايم تو بر ما مگير آنچه ما كرده‌ايم گنه كارم و عذر خواهم توئي چه حاجت بپرسش؟ گواهم توئي به گيتي نداريم غير از تو كس به لطف تو داريم اميد و بس
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
ای زمینت آسمان عالم بالا شده
اي زمينت آسمان عالم بالا شده در هوايت آسمان چون ذره اندر وا شده در هواي بارگاهت عقل و دين جان يافته در فضاي پيشگاهت جان و دل والا شده باد صبحت خاك غيرت بر رخ جنت زده
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
ای ذروه لامکان مکانت
اي ذروه لامكان مكانت معراج ملايك آستانت سلطاني و عرش تكيه‌گاهت خورشيدي و ابر سايه‌بانت طاقي است فلك ز بارگاهت مرغي است ملك ز آشيانت كوثر عرقي است از جبينت طو
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
درنعت پیامبر
هر دل كه در هواي جمالش مجال يافت عنقاي همتش دو جهان زير بال يافت هر جا كه در بلاي ولايش گرفت انس از نعمت و نعيم دو عالم ملال يافت آداب خدمت درش آن را ميسر است كو از اد
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
درمصیبت کربلا
خاك، خون آغشته لب تشنگان كربلاست آخر اي چشم بلابين! جوي خون بارت كجاست؟ جز به چشم و چهره مسپر خاك اين ره، كان همه نرگس چشم و گل رخسار آل مصطفاست اي دل بي‌صبر من آرا
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
مرا ز هر دوجهان، حضرت تو، مقصود است
مرا ز هر دوجهان، حضرت تو، مقصود است كه حضرتت به حقيقت، مقام محمود است دريچه نظر و رهگذار خاطر من جز از خيال تو، بر هرچه هست، مسدود است اگر ز دل غرض توست صبر، معدوم اس
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
ای حسن تو جلوهگر ز اسما و صفات
اي حسن تو جلوه‌گر ز اسما و صفات روي تو نهان در تتق اين جلوات انديشه كجا بكبرياي تو رسد هيهات ازين خيال فاسد هيهات
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
از نور نبی واقف این راه شدیم
از نور نبي واقف اين راه شديم وز مهر علي عارف الله شديم چون پيروي نبي و‌ آلش كرديم ز اسرار حقايق همه آگاه شديم
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
مستم ز ندای لا اله الا هو
مستم ز نداي لا اله الا هو هستم ز براي لا اله الا هو اين مستي من ز لا اله الا هو جانم بفداي لا اله الا هو
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
دیدیم جمال لا اله الا الله
ديديم جمال لا اله الا الله ديديم جلال لا اله الا الله از دوزخ و از بهشت آزاد شديم جستيم وصال لا اله الا الله
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
یا رب جان را غذای دانش دادی
يا رب جان را غذاي دانش دادي دل را دادي ز فيض دانش شادي توفيق عمل بعلم هم نيز بده آن هم تو معيد نعم و هم بادي
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
ای حسن تو مجموعهٔ هر زیبائی
اي حسن تو مجموعهٔ هر زيبائي وز هر دو جهان ز عشق تو شيدائي نگذاشته داغ تو دلي را بيدرد سوداي تو كرده عالمي سودائي
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
ز حق جوئی نشان الله اکبر
ز حق جوئي نشان الله اكبر نشان كي ميتوان الله اكبر نشان از بي‌نشان ي ميتوان يافت نيايد در نشان الله اكبر برو در عالم اسما سفر كن مظاهر را بدان الله اكبر ز اقليم هي
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
جز خدا را بندگی حیفست حیف
جز خدا را بندگي حيفست حيف بي غم او زندگي حيفست حيف درغمش در خلد عشرت چون كنم ماندگي از بندگي حيفست حيف جز بدرگاه رفيعش سر منه بهر غير افكندگي حيفست حيف سر ز عشق و دل
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
ای که هستی بنور هستی طاق
اي كه هستي بنور هستي طاق احي من احرقته نار فراق لطف كن جامي از شراب وصال سوختند از فراق تو عشاق ارنا من لقائك الميمون نظره بالعشي و الاشراق مي‌تواني كه زنده گردا
۲۸ فروردین ۱۳۹۰
پرورد گارا بندهام الملک لک و الحمد لک
پرورد گارا بنده‌ام الملك لك و الحمد لك ز احسان تو شرمنده‌ام الملك لك و الحمد لك دل بسته فرمان تو جان غرقه احسان تو پيش تو سر افكنده‌ام الملك لك و ال