۹ بهمن ۱۳۸۹
....واى بر آنان که خیره سر شدند
....واي بر آنان كه خيره سر شدند با تو اي قران ناطق كر شدند تا حبيب تو محمد زنده بود حمزه بغض ترا صد هنده بود تا نماز مصطفي را خوانده اند بر تو خشم غزوه ها را رانده اند
۹ بهمن ۱۳۸۹
بیا مهدی...
بيا ساقي‌ مرا يك‌ لحظه‌ درياب بيا بيدار كن‌ ما را از اين‌ خواب‌ بنوشانم‌ از آن‌ ساغر كه‌ هر جا دهي‌ بر بندگان‌ نيك‌ فردا به‌ آن‌ مست
۹ بهمن ۱۳۸۹
دنیا بدون آمدنت ...
از هفته هاي رد شده يك جمعه قرض كن اين انتظار را ته خطي كه ... " فرض كن!" *** از ابرهاي روي سرم ترس دارم و بايد دوباره اشك شوم تا ببارم و ... هي جمعه ها سه شنبه تر و هي سه
۹ بهمن ۱۳۸۹
ای به تقویم دلم از همه تکرارترین
اي به تقويم دلم از همه تكرارترين يار را در شب ترديد خريدارترين پاي ب
۹ بهمن ۱۳۸۹
دلم گرفته و هر سوی خانهام ابریست
دلم گرفته و هر سوي خانه‌ام ابريست دلم گرفته و گريه دواي دردم نيست حريف ني لبك و سوز دل نمي‌گردم ولي درون دلم بذر صبر پروردم خداست شاهد اين حرف و عشق مي‌داند ك
۹ بهمن ۱۳۸۹
خبر آمد خبری در راه است
خبر آمد خبري در راه است سرخوش آن دل كه از آن آگاه است شايد اين جمعه بيايد...شايد پرده از چهره گشايد...شايد دست افشان...پاي كوبان مي روم بر در سلطان خوبان مي روم مي روم بار
۹ بهمن ۱۳۸۹
تو،خط پایان شبی!تو،نقطه ی شروع روز!
تو،خط پايان شبي!تو،نقطه ي شروع روز! تو،حاضري!تو،غايبي!توئي هميشه وهنوز! اين روزا فصل آخره غيبت كبراي منه &nbs
۹ بهمن ۱۳۸۹
تداوم عبور سبز،مسافرغزل سوار
تداوم عبور سبز،مسافرغزل سوار عنايتي كن وبيا به شعرمن قدم بذار بذاركه تا پا بذارم به خلوت حضور تو
۹ بهمن ۱۳۸۹
ای طاقت آیینه ها راطاق کرده
اي طاقت آيينه ها راطاق كرده كشتي عروس عشق را از درد دوري خون شد دل آيينه ها،تا
۹ بهمن ۱۳۸۹
الا ای عطر دین ما کجایی؟
الا اي عطر دين ما كجايي؟ شه خضرا نشين ما كجايي؟ مذاب كوره ي آهنگرانم &nbs
۹ بهمن ۱۳۸۹
صبابرعاشقان کشته جان آر
صبابرعاشقان كشته جان آر زخاك مقدم دلبر نشان آر صباعطرنگار من بياور زيوسف بوي پيراه
۹ بهمن ۱۳۸۹
کسی درد فراقت را ندارد
كسي درد فراقت را ندارد كه دل را بر سر كويت گذارد نيا اي معني عشق و رهايي كسي هرگز نگويد تو كجايي! نيا- اينجا همه در خواب نازند پي دنيا و پول و رقص و سازند به اشك تو دلي
۹ بهمن ۱۳۸۹
سه شنبه ها که می شه دلم خدایی می شه
سه شنبه ها كه مي شه دلم خدايي مي شه &
۹ بهمن ۱۳۸۹
تنگ غروب عرفه
تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا مي گيره دلم هوايي مي شه و بونة آقا مي گيره اين روزايي كه دم به دم غريبي رو حس مي كنم با گريه ياد غربت عزيز نرگس مي كنم تا كه بياي تو از
۹ بهمن ۱۳۸۹
تو را قسم به پرستو قسم به مرغ هوا
تو را قسم به پرستو قسم به مرغ هوا تو را قسم به كبوتر به عاشق دريا تو را قسم به قناري قسم به عشق هَزار غريق عشق تو شد دل حجاب خود بردار تو را به جان شقايق كه بي‌تو بي‌
۹ بهمن ۱۳۸۹
ماه کنعانی برون آ از نقاب
ماه كنعاني برون آ‌ از نقاب تا شود در ملك هستي انقلاب اي سراپا ناز مستوري چرا؟ چون وصالت هست اين دوري چرا؟ آسماني مرد! اي نور نبي (ص) ذوالفقار حيدري شور علي (ع) اي و
۹ بهمن ۱۳۸۹
«فصل معجزه»
اي صبح صادق همه شبهاي بي سحر مي‌آيي از كرانه مغرب به شرق جان با نور هم ركابي وبا نور همرهي دستي به لطف،‌لطف تو سرمد، عنايتي يك گوشه چشم، ناز نگاهت، نياز ما افسانه&
۹ بهمن ۱۳۸۹
بیداری
شب هرگز اين همه بيداري در پي نداشته شب هرگز اين همه بيداران در خود نداشته اي روح ضدّ خواب اي روح دادگستر الله تو پيشتاز همة گُرداني تو گُردِ رسولاني در ع
۹ بهمن ۱۳۸۹
دیوار شب شکافت
به نام خدا ديوار شب شكافت اسطورة تمام قرون سنگ صبور ما، يگانة ما عشق بزرگ ملت ما تبعيدي چراغ به دست آمد دستي درفش «نصر من الله» دست دگر چراغ حقيقت توفنده همچ
۹ بهمن ۱۳۸۹
سفر به آفتاب
خانه به دوش زمينم و سفر به آفتاب راه جاويد اولين و آخرين انسان است فرشته‌ها آمده‌اند و پايان تكامل يعني رسيدن به نَفَس‌هاي خدا