۲۰ بهمن ۱۳۸۹
حکایت رفتن و نماندن
او را ترك كردم. او كه وقتي برايش مي جنگيدم مدام دعايم مي كرد. آفتاب مي رسيد وسط آسمان. مردها را از اسب بر زمين مي زدند و اسب ها را پي مي كردند. ما قراري داشتيم! گفتم ت
۲۰ بهمن ۱۳۸۹
آن مرد، دیر آمد
سوار بر اسب در بيابان مي تاخت. مدام آن كلام غريبانه ي امام در يادش مي آمد كه گفته بود: «طرماح! زود برگرد!» و همان لحظه، فهميده بود كه مولايش چقدر تنها شده كه از او
۲۰ بهمن ۱۳۸۹
روی نیزه
پدر از خيمه بيرون آمد و كودكان شاد و بازيگوش به دنبال او. هر از گاهي پدر لبخند زنان مي ايستاد تا فرزندانش به او برسند. بچه ها پشت گرم به پدر، بي هراس جست و خيز مي كردند.
۲۰ بهمن ۱۳۸۹
برادر امام
سحرگاه، پيشاني بر خاك گذاشته بود و مناجات مي كرد كه خبر آوردند برادرش عازم كوفه است. برخاست و دويد. مهار ناقه اي كه امام بر آن سوار بود را گرفت و گفت: «مگر ديشب قرار
۲۰ بهمن ۱۳۸۹
پیمان شَبث
_ آيا تو به من نامه ننوشتي كه به كوفه بيايم؟! امام بود كه فرياد مي زد و حجاب از روي حقايق برمي داشت. هر كس بي خبر بود، خودش كه مي دانست براي حسين نامه نوشته بود و از باغ ه
۲۰ بهمن ۱۳۸۹
نگاهی به خوانش مستنصر میر از داستان حضرت یوسف در قرآن
عنوان كتاب مشهور مستنصرمير «ادبيات قرآن» است. تلقي قرآن به مثابه يك اثر سرشار از ظرائف ادبي و دقائق بلاغي، قدمتي ديرينه در جهان اسلام دارد. قول به اعجاز كلامي ق
۲۰ بهمن ۱۳۸۹
گزارش نشست کارگاهی داستان کوتاه کوتاه عاشورایی
نشست بررسي داستان هاي كوتاه كوتاه بومي ديروز در حوزه هنري برگزار شد. اين نشست در حاشيه جشنواره داستان كوتاه كوتاه عاشورايي برگزار شد كه به همت سايت لوح در جريان برگز
۲۰ بهمن ۱۳۸۹
گفتگو با محمود سجادی : نوشتن برای عاشورا مانند بازی کردن با دم شیر است
محمود سجادي شاعر و منتقد ادبي كشور است. از اين شاعر تا كنون نقد هاي زيادي در نشريات ادبي منتشر شده است. سابقه نوشتن از واقعه بزرگ عاشورا در ادبيات ايران به كجا بر مي
۲۰ بهمن ۱۳۸۹
اربعین پارسال
ساعت ماشين سعيد يازده و چهار دقيقه را نشان مي داد. گفتم: «خب سعيد جان من برم خونه» پوزخندي زد و گفت: «برو بچه مثبت برو تا حاج مرتضي نگه بنده زاده ديركرد» مي
۲۰ بهمن ۱۳۸۹
عباس بچه ها
به دست هايش كه رسيد مداد رنگي را محكم تر فشار داد و گفت: «ديگه هيشكي ِ هيشكي نمي تونه دستاتو بِبُره...»
۲۰ بهمن ۱۳۸۹
بلندی
من از اين بالا همه جا را مي بينم. من از اين جا، همه آدم ها و اسب ها را مي بينم. چقدر آدم! ... چقدر اسب! ... من از اين بالا حتي رودخانه اي مي بينم. چقدر آب! كاش كسي جرعه اي آب به
۲۰ بهمن ۱۳۸۹
داستانک آئینی
در اين نوشته تلاش خواهم كرد تا ضمن تعريف آئين و داستان كوتاه كوتاه ( كه نمي دانم چرا عنوان داستانك را براي آن بيشتر مي پسندم) نقشه كلي را كه از داستانك آئيني در ذهن
۱۹ بهمن ۱۳۸۹
نگاهی اجمالی به کتاب ((طلسم سنگ )) نوشته ی سید حسن حسینی
طلسم سنگ /نوشته ي سيد حسن حسيني/انتشارات سوره مهر 1 آن گونه كه مولف زير عنوان (( چهل سال در چهل ثانيه )) مي گويد (( طلسم سنگ )) مي تواند نوعي مقتل امروزي باشد . براي بررسي چ
۱۹ بهمن ۱۳۸۹
نقدی بر کتاب کمیل منظوم سروده مهدی چناری
كميل منظوم/ مهدي چناري/ نشر شاملو «شعر» هنر ملي ايرانيان است. از همين‌روست كه كمتر پديده فرهنگي را در ايران‌زمين را مي‌يابيم كه به نحوي با شعر و نظم ممزوج
۱۹ بهمن ۱۳۸۹
روایت شاعرانه از آزادگی در دشت نینوا نگاهی به کتاب«مجلس حر بن یزید ریاحی» اثر: علی معلم دامغانی
مجلس حر بن يزيد رياحي/ علي معلم دامغاني / انتشارات سوره مهر در ميان وقايع متعددي كه تاريخ شيعه تا به امروز پشت سر گذاشته، حادثه كربلا يك نقطه عطف است كه مورخان بسياري
۹ بهمن ۱۳۸۹
نیاز دیده و دل، شمع و آب و آیینه
نياز ديده و دل، شمع و آب و آيينه نمود راز به كشف حجاب و آيينه دلم ز سنگ ملامت، شكسته گشت و هنوز در اوست جلوه معبود آب و آيينه جمال يار، به خلوتگه خيال من است مگو جمال! ب
۹ بهمن ۱۳۸۹
ماه آل یاسین
برخيز و بيا تو اي بت ترسا بر اين لب خشك من لب‌تر، سا از گشت مترس و خيز در گلشن با من به صفا و گشت، بي ترس، آ از پنجرة دلم رخي بنما آن‌گونه كه از درخت بر موسا بنشين، ب
۹ بهمن ۱۳۸۹
در مدح حضرت مهدی(ع)
دلبرا، دست اميد من و دامان شما سر ما و قدم سرو خرامان شما خاك راه تو و مژگان من ار بگذارد ناوك غمزه و يا خنجر مژگان شما شمع آه من و رخسارة چون لالة تو چشم گريان من و غنچة
۹ بهمن ۱۳۸۹
نشانه ای بفرست
خيمه‌ات در كجاست؟ مهدي جان ذي طوي يا مناست؟مهدي جهان دل برايت بهانه مي‌گيرد در غمت مبتلاست، مهدي جان اين چه هجري‌ست قسمت ما شد؟ انتهايش كجاست؟ مهدي جان يك نشا
۹ بهمن ۱۳۸۹
تغزّل خونین
يخچال آب سرد پر از يخ لم داده بود كُنج خيابان ره مي‌سپرد تشنه و خسته شاعر قدم‌زنان و پريشان شاعر ميان قحطي مضمون گويا رسيده بود به بن‌بست يخچال آب سرد به او د