۱۰ شهریور ۱۳۸۹
در رثای امام جعفر صادق علیه السلام
1) ششم ماه فاطميّ بقيع دلم هواي بقيع دارد و غم صادق عزا گرفته دل من ز ماتم صادق دوباره بيرق مشكي به دست مي گيرم زنم به سينه كه آمد محرم صادق سلام من به بقيع و
۱۰ شهریور ۱۳۸۹
حالیا عید شد و ...
نغمه ريزيد غياب مه نو آخر شد باده خرم عيد است كه در ساغر شد روز عيد است, سوي ميكده آييد به شكر كه ببخشند هر آنكس كه در اين دفتر شد ساقي از ميمنت عيد دهد باده صاف جرعه
۱۰ شهریور ۱۳۸۹
برخيز که عيد فطر آمد
سي شب به تو التماس كردم اين لحظه جواب طالب ام من خواهي بنواز و خواه رد كن احسان و عتاب طالب ام من از كوي تو بوي عطر آمد برخيز كه عيد فطر آمد امشب كه منم فتادهء
۱۰ شهریور ۱۳۸۹
«تعزیه» به روايت صادق عاشورپور منتشر شد
صادق عاشورپور، محقق و نويسنده مجموعه نمايشهای ايرانی در جلد دوم اين مجموعه به مقوله «تعزيه» پرداخته است. جلد نخست مجموعه نمايشنامههای ايراني با عنوان «نمايشنامههای كيش زروان» منتشر شده، اين مجموعه تا مكتوب شدن انواع نمايشی در ايران ادامه دارد.
۱۰ شهریور ۱۳۸۹
کتاب تعزيه قمر بنيهاشم(ع)
این کتاب تلاشی در تصحيح نُسخ تعزيه (مجلس اوّل) و کاری از دفتر تعزيه حوزه هنري استان قم که امیر زینلی آن را گردآوری و تنظیم کرده است؛ همچنین مشاور تصحيح اشعار این کتاب استاد محمدعلي مجاهدي و مشاور تصحيح روايات و احاديث آن حجتالاسلام سيدمحمود طباطبايي و مشاور تعزيه این نسخه ابوالفضل كبابيان میباشد.
۱۰ شهریور ۱۳۸۹
درباره میرعزا کاشانی
«سیدمصطفی میرعزا در کاشان و تهران تعزیهگردانی میکرد. گویا میرعزا مردی بود ادیب، هنرمند، خوشقریحه، باذوق و استعداد و از موسیقی نیز اطلاعات کافی داشت.
۱۰ شهریور ۱۳۸۹
معرفی کتاب «زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران»
کتاب «زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران» در دو بخش «پیش از اسلام» و «پس از اسلام» به بررسی نمایش در ایران میپردازد. در بخش «پیش از اسلام»، «آیین اهریمنی در تبت» و «خدایان نقابدار» و در بخش «پس از اسلام»، «درام دینی تعزیه» و «سوگ سیاوش» مورد پژوهش قرار گرفته است.
۱۰ شهریور ۱۳۸۹
ميراث معنوی تعزيه
تعزيه در ميان سنتهای ايرانی رفتاری است آيينی – نمايشی كه با ساخت و پرداختی تاريخی – دينی، ريشه در رفتارها و مناسك آيينی كهن ايرانی دوانده و مايه از اسطورهها و داستانهای تاريخی ايرانی گرفته است.
۹ شهریور ۱۳۸۹
حضرت عباس
• پيشگفتار • ميلاد فرزند شجاعت • فصل جواني • سيماي اباالفضل(ع) • در آيينة القاب • مظهر شجاعت و وفا • &nb
۹ شهریور ۱۳۸۹
انارت را دو قسمت کن؛ شهید اوّل و ثانی
چه خطّي مي‌نويسد سرمه بر بادام طولاني كتابت كن تماشا را به نستعليق حيراني جلاجنگ سم اسبان، خراج چشمْ‌زخم تو بگو چشمت كنند آهوسواران خراساني رسولان سرِ زلفت پري
۹ شهریور ۱۳۸۹
مست از غم توام غم تو فرق می کند
براي كريم اهل بيت امام حسن عليه السلام مست از غم توام غم تو فرق مي كند محو توام كه عالم تو فرق مي كند با يك نگاه مي كشي و زنده مي كني مثل مسيح، نه، دم تو فرق مي كند يك دم
۹ شهریور ۱۳۸۹
خاکم و از مهر او آیینهام
خاكم و از مهر او آيينه‌ام مي‌توان ديدن نوا در سينه‌ام مُرسل حق كرد نام «بوتراب» حق، يدالله خواند در امّ الكتاب هر كه داناي رموز زندگي‌ست سِرّ اسماي عل
۹ شهریور ۱۳۸۹
آیینه ای آیینه ای سرتا به پا نور
اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور آيينه اي آيينه اي سرتا به پا نور آيينه اي و خلق حيران صفاتت تابيده بر جان تو از ذات خدا نور چشمي كه توفيق تماشاي تو را داشت جسم تو را جان
۹ شهریور ۱۳۸۹
ماه می آید از خم کوچه، چهره ای دائم الوضو دارد
ماه مي آيد از خم كوچه، چهره اي دائم الوضو دارد پينه بر دست هاش و نعلينش اثر وصله و رفو دارد مرد تنهاست، مرد غمگين است، كمرش از فراق خم شده است ساغر شاديش اگر خالي است،
۹ شهریور ۱۳۸۹
خطوط آخر نهجالبلاغه ریخت به خاک
امام، رو به پريدن... عمامه روي زمين! قيامتي شد ـ بعد از اقامه ـ روي زمين خطوط آخر نهج‌البلاغه ريخت به خاك چكيد هر طرفي صد چكامه روي زمين... خودت بگو به كه دل خوش كنند ب
۹ شهریور ۱۳۸۹
آه ... امروز آه تو دامن عالم را گرفته است ...
مولا شايد هيچ كس در جهان به اندازه ي تو درخت نكاشته باشد؛ مدينه را تو نخلستان كردي اما تو نيامده بودي كه فقط درخت بكاري ... شايد هيچ كس درجهان به اندازه ي تو چاه نكنده ب
۹ شهریور ۱۳۸۹
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
مستي نه از پياله نه از خم شروع شد از جاده سه شنبه شب قم شروع شد آيينه خيره شد به من و من به‌ آينه آن قدر خيره شد كه تبسم شروع شد خورشيد ذره‌ بين به تماشاي من گرفت آن
۹ شهریور ۱۳۸۹
باران گرفت و سقف مدائن نشست کرد
باران گرفت و سقف مدائن نشست كرد دندانه‏هاي كنگره قصد شكست كرد نوري به صحن معبد زردشتيان رسيد كآتشكده ز نابي آن‏نور مست كرد بالا بلند آمد و هر ارتفاع را در زير پا ن
۹ شهریور ۱۳۸۹
برای سامرا ....
اينجا گلوي سنگي يك بغض اينجا سكوت مطلق انسان اينجا غبار ريزش خورشيد تاريكي غروب پس از آن وقتي ضريح چشمه باران از دست هاي تشنه جدا شد يك حاجت عطش زده مانده در دست ناام
۹ شهریور ۱۳۸۹
نخلهای کوفه
يا حبيب من لا حبيب له يا شفيق من لا شفيق له... كوچه هاي ساكت كوفه به نام نخلهاست ابن ملجم در كمين پشت تمام نخلهاست! ماه تنها ماه باقي مانده از شبهاي قدر همچنان تنها چرا