۲۷ دی ۱۳۸۹
معماری جهان اسلام
معماري اسلامي در جهان اسلام به نسبت آب و هوا، فرهنگ و علاقه به سبكهاي هندسي و آرابسك، ايده هاي هنرمندان و معماران هر منطقه با يكديگر تفاوت دارد؛ اما در ميان عمارتهاي
۲۷ دی ۱۳۸۹
مدرسه خان شیراز
مدرسه خان از جمله بناهاي مدارس معروف و بزرگ علوم فقهي دوران صفويه مي باشد كه در محله اسحاق بيگ شيراز واقع گرديده است ؛ اين بنا به همت الله وردي خان افشار والي شيراز
۲۶ دی ۱۳۸۹
سرو و چمن و لاله دعا می خواند
سرو و چمن و لاله دعا مي خواند آيينه جدا،‌ آب جدا مي خواند آقاي عزيز جمعه هايم برگرد عالم همه يكصدا تو را مي خواند
۲۶ دی ۱۳۸۹
نه عکس تو را در آبها دیده کسی
نه عكس تو را در آبها ديده كسي نه شاخه اتي از بهار تو چيده كسي جز چند نفر در اين جهان برهوت از صبح ظهور تو نفهميده كسي
۲۶ دی ۱۳۸۹
از فاصله ای دور به هم می ریزد
از فاصله اي دور به هم مي ريزد بتخانه مغرور به هم مي ريزد مي آيي و از صلابت هر قدمت بت هاي زر و زور به هم مي ريزد
۲۶ دی ۱۳۸۹
سلوک معنوي درخوشنويسي (کتاب باغ ملکوت )
كتاب باغ ملكوت، دربردارندة مجموعه كارهاي ارزشمند خوشنويسي و نقاشيخط جليل رسولي، هنرمند صاحب سبك معاصر، در 275 صفحه، به چاپ رسيده است.
۲۶ دی ۱۳۸۹
نستعلیق؛ شناسنامه بصری ایران
«نستعلیق، خط نیست، غزل است. غزلی که از سروده شدن نخستین بیتش، قریب هفت سده میگذرد و همچنان به انتها نرسیده...»
۲۶ دی ۱۳۸۹
قطعه سازی در خوشنویسی
در قدیم یک قطعهی خوشنویسی شده به صورت امروزی قطعه سازی و ارائه نمیشد، چراکه به خاطر کمبود و نبود کاغذ بزرگ اندازه قطعهها به بزرگی قطعات کنونی نبود.
۲۳ دی ۱۳۸۹
خورشید چه عاشقانه پیمان می داد
خورشيد چه عاشقانه پيمان مي داد در وادي طوفان بلا جان مي داد آن روز معلم شهادت چه غريب با ناي بريده درس ايمان مي داد! اصغر گل غنچه اي از سلاله حيدر بود افسوس كه مثل غنچ
۲۳ دی ۱۳۸۹
بیـــتــــاب تــر از ابـــر بهــــاری بودند
بيـــتــــاب تــر از ابـــر بهــــاري بودند " هيهات من الــذله " جــــاري بودند سوگند به هرچه نام آب است بر آن اين تشـنه لبان تشـنه يـــاري بودند
۲۳ دی ۱۳۸۹
آتش آتش ریخت بر شام سیاه
آتش آتش ريخت بر شام سياه شعله هاي گريــــه و اندوه و آه بي پناهي موج ميزد در ميان دستهاي زينب آن شب شد پناه
۲۳ دی ۱۳۸۹
زنی در کسوت پیغمــــــبری بود
زني در كسوت پيغمــــــبري بود اسيران را امام سروري بود نگا هش ، ماده شير خشمناكي كلامش ذوالفقار حيدري بود
۲۳ دی ۱۳۸۹
خورشید گلوی تاک را می بوسید
خورشيد گلوي تاك را مي بوسيد پيراهن چاك چاك را مي بوسيد انگشتر عشق را به غارت بردند انگشت بريده خاك را مي بوسيد.
۲۳ دی ۱۳۸۹
هشت رباعی عاشورایی
هفتاد و دو لالة شهادت باور شولاي به خون خويش رنگين، در بر رفتند به دنبال شهادت كان‌سان طوفان نرسد به گرد آنها ديگر اي كشتة عشق! كو علي اكبر تو؟ كو دست تو، كو پاي تو
۲۳ دی ۱۳۸۹
رباعی های عاشورایی
در ماتم تو سحاب هم مي‌گريد منظومه‌ي آفتاب هم مي‌گريد اي تشنه‌ترين سلاله‌ي كوثر عشق از داغ تو چشم آب هم مي‌گريد * اي تيغ بگو كه از كجا مي‌آيي از سمت
۲۳ دی ۱۳۸۹
ششماهه على به دوش بابش دادند
ششماهه علي به دوش بابش دادند يك جام از آن باده نابش دادند چون با لب تشنه حاجت آب نمود با تير سه شعبه اي جوابش دادند
۲۳ دی ۱۳۸۹
مفهوم بلند آفتابى عباس
مفهوم بلند آفتابي عباس از گريه كودكان كبابي عباس از تشنگيت فرات دلخون گرديد واللَّه كه آبروي آبي عباس
۲۳ دی ۱۳۸۹
سقا شدن و به تشنگان جان دادن
سقا شدن و به تشنگان جان دادن بي‌دست، شدن مشك به دندان دادن ساقي شدن و دست به مستان دادن... هيهات كه شرح عشق نتوان دادن
۲۳ دی ۱۳۸۹
رفتیم به ناکجا، به جایی که تو راست
رفتيم به ناكجا، به جايي كه تو راست گفتيم تو را به هر بهايي كه تو راست خفتيم چو برگ سبز بر آب روان اميد به خاك كربلايي كه تو راست
۲۳ دی ۱۳۸۹
آنانکه ز کین بى پر و بالت کردند
آنانكه ز كين بي پر و بالت كردند پرپر ز جفا، گل جمالت كردند شرمي ز نبي و فاطمه ننمودند زير سم اسب، پايمالت كردند