۱۰ اسفند ۱۳۸۹
در معنی حریت اسلامیه و سر حادثهٔ کربلا
هر كه پيمان با هوالموجود بست گردنش از بند هر معبود رست مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست عشق را ناممكن ما ممكن است عقل سفاك است و او سفاك تر پاك تر چالاك تر بيباك تر عق
۱۰ اسفند ۱۳۸۹
در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علیابن ابیطالب
اي نثار شام گيسويت خراج مصر و شام هندوي خال تو را صد يوسف مصري غلام چهره‌ات افروخته ماه درخشان را عذار جلوه‌ات آموخته كبك خرامان را خرام كاكلت بر آفتاب از ساحر
۱۰ اسفند ۱۳۸۹
در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علیابن ابیطالب
خوش آن زبان كه شود چون زبان لوح و قلم به مدح و منقبت شاه ذوالفقار علم خون آن بنان كه چو در خامه آورد جنبش نخست ثبت كند مدحت امام امم خوش آن بيان كه بود همچو لعل در دل س
۱۰ اسفند ۱۳۸۹
در مدح و منقبت حضرت امیرالمؤمنین علیابن ابیطالب علیهالسلام
باز نوبت زن دي بر افق كاخ فلك مي‌زند نوبت من ادر كه البرد هلك باز لشگر كش برد از بغل قلهٔ كوه مي‌دواند به حدود از دمه چون دود برگ باز از پرتو همسايگي شعلهٔ نار م
۱۰ اسفند ۱۳۸۹
در مدح حضرت ختمی ماب صلوات الله علیه
از بس كه چهره سوده تو را بر در آفتاب بگرفته آستان تو را بر زر آفتاب از بهر ديدنت چو سراسيمه عاشقان گاهي ز روزن آيد و گاه از در آفتاب گرد سر تو شب پره شب پر زند نه روز ك
۱۰ اسفند ۱۳۸۹
در توحید حضرت باریتعالی و موعظه
نفير مرغ سحر خوان چو شد بلندنوا پريد زاغ شب از روي بيضهٔ بيضا طلايه‌دار سپاه حبش كه بود قمر ربود رنگ ز رويش خروج شاه ختا سوار يك تنه چين دواسبه تاخت چنان كه خيل زن
۱۰ اسفند ۱۳۸۹
خوشا جانی که جانانش تو باشی
بحمدالله كه قيوم توانا قديم واجب التعظيم دانا بساط استراحت گسترنده جهان آراي گيتي پرورنده رياض سلطنت را تازگي داد امارت را بلند آوازگي برآورد همايون طاير توفيق
۱۰ اسفند ۱۳۸۹
فی مرثیه امام حسین علیهالسلام
به نال اي دل كه ديگر ماتم آمد بگري اي ديده ايام غم آمد گل غم سرزد از باغ مصيبت جهان را تازه شد داغ مصيبت جهان گرديد از ماتم دگرگون لباس تعزيت پوشيده گردون ز باغ غصه
۱۰ اسفند ۱۳۸۹
این مرثیه را جهت افصح البغاء سید حسین روضه خوان گفته
امسال نيست سوز محرم بسان پار امسال ديده‌ها نه چو پارند اشگبار امسال نيست زمزمه‌اي در جهان ولي كو آن نواي زاري و آن ناله‌هاي زار امسال اشگها همه در ديده‌ها
۱۰ اسفند ۱۳۸۹
ترکیب بند در مدح امام ثامن ضامن علی بن موسیالرضا علیه التحیة والثناء
مي‌كشد شوقم عنان باد اين كشش در ازدياد تا شود تنگ عزيمت تنگ بر خنگ مراد گر چو من افتاده‌اي زان جذبه آگاهم كه او هودج خاك گران جنبش نهد بر دوش باد اي عماري كش به ز
۱۰ اسفند ۱۳۸۹
در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)
السلام اي عالم اسرار رب‌العالمين وارث علم پيمبر فارس ميدان دين السلام اي بارگاهت خلق‌را دارالسلام آستان رويت بطرف آستين روح‌الامين السلام اي پيكر زاير نوا
۱۰ اسفند ۱۳۸۹
وله فی مرثیه امام حسین بن علی علیه التحیة والثناء
اين زمين پربلا را نام دشت كربلاست اي دل بي‌درد آه آسمان سوزت كجاست اين بيابان قتلگاه سيد لب تشنه است اي زبان وقت فغان وي ديده هنگام بكاست اين فضا دارد هنوز از آه
۹ اسفند ۱۳۸۹
غزوات الرسول (صلى الله عليه وآله وسلم)
1 ـ بدر الكبرى : حدثت هذه المعركة الخالدة في السابع عشر من شهر رمضان المبارك في السنة الثانية من الهجرة . والتحم الفريقان عند آبار بدر بين مكّة والمدي
۹ اسفند ۱۳۸۹
خلافة أمير المؤمنين علي عليه السلام
قتل عُثمان ، ولم يكن ثمة فرصة لتعيين من يقوم بعده بالخلافة ، فلا سقيفة ولا شورى! فكان من حقِّ الجماهير ، ولأوَّل مرَّة في تأريخها ، أن تطلق صوتها وترجع إلى ر
۷ اسفند ۱۳۸۹
گیر و دار
خشكيده است در گذر روزگارها شور هزار رود در اين شوره‏زار‏ها بي-دار مانده‏اي و تو را خواب ديده‏اند در بامدادهاي مه‏آلود، دارها وقت بهار بود ولي باز
۷ اسفند ۱۳۸۹
به استقبال ميآييم...
زمين از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روايت كرده‌اند ارديبهشتي مي‌رسد از راه بهاري م‍ي‌رسد از راه و مي‌گويند مي‌رويد گل داوودي از هر سنگ،
۷ اسفند ۱۳۸۹
سالهای هجری
هنوز مثل زمين در طواف خورشيدم ولي زمين نشدم،گرد خود نچرخيدم حكايت من و باران كه ميگريست يكيست از آسمان به زمين كرده اند تبعيدم مرور ميكنم اين سالهاي هجري
۷ اسفند ۱۳۸۹
زیارت
جان مهذب و دل طاهر بياوريد آيينه و كبوتر و زائر بياوريد يك آسمان ستاره و خورشيد و ماه و ابر هم بال مرغهاي مهاجر بياوريد اي جاده ها گسيل تمام زمين شويد ا
۷ اسفند ۱۳۸۹
صفوف مست
اين آفتاب مشرقي بي كسوف را اي ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را "لا تقربوا الصلوة..." مخوان و به هم مزن اين مستي به هم زده نظم صفوف را نقاره ها به رقص كشند اهل زهد را شا
۷ اسفند ۱۳۸۹
اخبار
اخبار ۲۰:۳۰ سرخ است اخبار ۲۱ سفيد اخبار ۲۲ آبي اخبار بي‌بي‌سي بنفش اخبار ... اخبار ... اخبار... چه‌قدر اين خبرها بوي ماهي گنديده مي‌دهند! تا كي بايد پاي اين تل