۱۰ مهر ۱۳۸۹
گفتگو با محمد علی مجاهدی شاعرونویسنده سیری در گوشه های شعر آیینی
توجه نسل جوان و فعاليت در اين عرصه خود گواه اهميت به درك آن توسط شاعران جوان است.با توجه به نزديكي با عيد غدير ،گفتگويي با استاد محمد علي مجاهدي از ش
۱۰ مهر ۱۳۸۹
گفتگو با حسين اسرافيلي درباره ادبيات آييني
سوز ‌و ‌صداقت‌،‌ رمز‌ قبولي ‌شعر ‌آييني سخن گفتن از ادبيات ديني و آييني اگرچه تكراري مي‌نمايد، اما به دليل آسيب‌ها و مشكلاتي كه در اين حوزه با آن
۸ مهر ۱۳۸۹
جـمـعــههـا طـبـع مـن احــســاس تـغزل دارد
جـمـعــه‎هـا طـبـع مـن احــســاس تـغزل دارد نـاخـودآگـاه بـه سـمـت تـو تـمايل دارد بـي تـو چـنـديـسـت كـه در كـار زميـن حـيرانم مـانـده‎ام بـي تـو چرا باغچه‎
۸ مهر ۱۳۸۹
نــوری ز پـشـت ابـر هـزاران ستاره خواب
نــوري ز پـشـت ابـر هـزاران ستاره خواب دستي به دست پنجره، چشمي بر آفتاب آرامـــش نـگـاه مـن از لـحـظـه‏ي غـــروب در خـواهـش طـلـوع تـو اي مـاه در نـقاب! چشمي سي
۸ مهر ۱۳۸۹
شب شد و دریا باز هم رو سوی ساحل میکند
شب شد و دريا باز هم رو سوي ساحل مي‌كند سركش‌ترين امواج را تقديم اين دل مي‌كند درهاي و هوي كوچه‌ها مردي ز دريا مي‌رسد قانون اين مرداب را با موج باطل مي‌ك
۸ مهر ۱۳۸۹
شبی ستاره چشمش ظهور خواهد کرد
شبي ستاره چشمش ظهور خواهد كرد مرا ز غربت اين كوچه دور خواهد كرد طلوع مي‌كند از سمت آسمان مردي نگاه پنجره را غرق نور خواهد كرد هزار حنجره آواز سبز و شورانگيز نثار
۸ مهر ۱۳۸۹
عبور میکند از متن سایهها یک مرد
عبور مي‌كند از متن سايه‌ها يك مرد كه از تبار بهار است، از قبيله درد نسيم خاطره‌ها پيش پاي آمدنش ز باغ عشق اميد ظهور را آورد سكوت مي‌كند آري! همان كه ماند
۸ مهر ۱۳۸۹
عشق از من و نگاه تو تشکیل میشود
عشق از من و نگاه تو تشكيل مي‌شود گاهي تمام من به تو تبديل مي‌شود وقتي به داستان نگاه تو مي‌رسم يكباره شعر وارد تمثيل مي‌شود اي عابر بزرگ كه با گامهاي تو... ا
۸ مهر ۱۳۸۹
به پایت ریختم اندوه یک دریا زلالی را
به پايت ريختم اندوه يك دريا زلالي را بلور اشك ها در كاسة ماه هلالي را چمن آيينه بندان مي شود صبحي كه بازآيي بهارا! فرش راهت مي كنم گل هاي قالي را نگاهت شمع آجين مي كند ج
۸ مهر ۱۳۸۹
کمینه
عمري است تا آكنده ام از مهر، سينه پالوده ام اين دشت را از تخم كينه بازار ناپاكي شكستي سخت برداشت تا پايه شوق تو محكم شد به سينه آراستم با جامه عشق تو دل را پيراستم از
۸ مهر ۱۳۸۹
نور حضور
يارب كه كارها همه گردد به كام ما نور حضور خويش فروزد امام ما ما باده محبت او نوش كرده ايم «اي بي خبر زلذت شرب مدام ما» هرگز نميرد آنكه از اين باده زنده شد «ثب
۸ مهر ۱۳۸۹
آینه در آینه
عشق تو چون زد رقم بي سروساماني ام شعله به عالم زند شور پريشاني ام شب همه شب تا سحر شعله كشم از غمت شعله كشم از غمت لعل بدخشاني ام مست نگاه توأم غرقه به درياي چشم غرقه ب
۸ مهر ۱۳۸۹
ترانه انتظار
اگرچه از غم دوري شكسته ام، سردم و مثل بغض خزان، در درون خود زردم مباد خسته ببينم نگاه خوبت را مباد درد تو آيد به روي صد دردم تو نور قبله پروانه هاي جان سوزي كه من به دو
۸ مهر ۱۳۸۹
چشم انتظاری
من از تو مي نويسم و از اشك جاري ام از حد گذشته مدت چشم انتظاري ام انگار فرق مي كند اين بار ، ‌رفتنت يك جور ديگر است تب بي قراري ام من سعي مي كنم كه شب
۸ مهر ۱۳۸۹
شهودی
عشق تو گرم مي كند كالبد زمانه را شوق تو سوق ميدهد جنبش آب و دانه را حس لطيف زيستن مثل نسيم مي رسد از ره و باز مي كند پلك تر جوانه را نام تو در سراي دل تا به سر زبان رود
۸ مهر ۱۳۸۹
غیر از تو نخواسته ام
بزير تيغ نداريم مدعا جز تو شهيد عشق ترا نيست خونبها جز تو به جز وصال تو هيچ از خدا نخواسته ام كه حاجتي نتوان خواست از خدا جز تو خداي من نپذيرد دعاي قومي را كه مدعا طلب
۸ مهر ۱۳۸۹
چشم های خیس
روشن ترين ستاره اين آسمان تار بر دخمه هاي تيره دل روشني ببار من زنده ام به يمن نفس هاي گرم تو اي پيك سبز پوش و مسيحا دم بهار با تو دلم چو آينه شفاف مي شود بي تو گرفته اس
۸ مهر ۱۳۸۹
رنگ دریا
گرچه رخسار مهر پيدا نيست شام هجران هميشه يلدا نيست تا كه مجنون نگشته اي، خامي هر دلي جاي عشق ليلا نيست موج باش و به رنگ دريا شو موج دريا جدا زدريا نيست غايب از خويش ب
۸ مهر ۱۳۸۹
عطر حضور
تمام خاك از عطر حضور دست تو پر بود و من يك ريز مي گفتم تو اي تنهاترين موعود كجايي اي فراتر از زمان از باد از طوفان كجايي دليل من تمام پيكرم فرسود در پس كوچه ها در زير
۷ مهر ۱۳۸۹
زواره
زواره اين ديار كهن كويري يادگار ارزشهاي ماندگار فرهنگي و هنري و سرزمين مردان نامي با وسعت 27/5972 كيلومتر مربع از بخشهاي مستقل اصفهان است كه در شمال شرقي اين استان و در م