در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25610

ای طلوع بی غروب ، تو انتها نداری

  وَ اَتَممناها بِعَشر! حج را نيمه تمام رها كرد. از جانب عرفاتِ خاك به سمت ميقاتِ افلاك رونهاد. «حجرالاسود» را وا نهاد تا حنجره را براي فرياد بلندترين آو

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25607

شـقـایـقِ بـاران

امشب زنبودنت سحر مي گريد                           چون مرغِ شكسته بال و پر مي گريد سرگشته تراز سحر، صبا ر

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25606

«اَلسَّلامُ عَلَی الحُسَین ِ وَ عَلَی عَلِی بن ِ الحُسَین ِ وَ عَلَی اَولادِ الحُسَین ِ وَ عَلَی اَصحابِ الحُسَین ِ»

«اَلسَّلامُ عَلَي الحُسَين ِ وَ عَلَي عَلِي بن ِ الحُسَين ِ وَ عَلَي اَولادِ الحُسَين ِ وَ عَلَي اَصحابِ الحُسَين ِ» حسين...! آسماني آبي، كه چيدندش و متني خوا

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25605

داستان مَشک

  سلام بچه هاي عزيز! من مَشكي هستم كه حضرت ابوالفضل(ع) مرا بردند تا براي بچه هاي امام حسين(ع) آب بياورند. من شاهد هستم كه لبان حضرت سكينه(س) ٬ حضرت رقيه(س) ٬ حضرت ع

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25604

سؤال تشنه

هر روز به دعوت پنجره به باغ نگاه مي‌كنم. به خارها حتي حسودي‌ام مي‌شود و با حسرت، به عطرهاي خندان خيره مي‌شوم. هر روز به دعوت پنجره كنار گلها مي‌نشينم و آسم

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25603

به سقای کربلا؛ حضرت ابوالفضل (ع) ؛روح منتشر

تو برخاستي و امواج عصيان، شرمنده و تهي بر زمين افتاد. تو برخاستي و قدقامت نمازعاشوراييان، در قامت بلند و نستوهت معنا شد. تو برخاستي و يكرنگي و زلالي و جوشش در رودهاي

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25602

لالایی کودکان

كوه و دشت و صحرا، رود و ساحل و دريا ، سينه به سينه  كودكانگي ات را زمزمه كردند؛ و پابه پاي شادماني هايت، اي كودك معصوم! رقصان بودند. اما درد فراق جانفرساي تو سنگين ب

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25600

می‌شناسیدش و ...

سحر از كوچة خالي ز دعا مي‌گذرد قافله قافله از دشت بلا مي‌گذرد آه! اي مردم غفلت زدة خواب آلود عشق، ماتم زده از شهر شما مي‌گذرد روزهاتان همه شب باد كه خورشيد زمان

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25599

اسبی که تنهای تنهاست

اسبي كه تنهاي تنهاست مي‏آيد از سمتِ مغرب، اسبي كه تنهاي تنهاست تصوير مردي كه رفته‏ست، در چشمهايش هويداست يالش كه همزاد موج است، دارد فراز و فرودي اما فرازي كه بش

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25598

آنچه از من خواستی با کاروان آورده‏ام

آنچه از من خواستي با كاروان آورده‏ام يك گلستان گل به رسم ارمغان آورده‏ام از در و ديوار عالم فتنه مي‏باريد و من بي‏پناهان را بدين دارالامان آورده‏ام اندرين

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25596

رجعت سرخ

كربلا را مي‏سرود اين بار روي نيزه‏ها با دو صد ايهام معني‏دار، روي نيزه‏ها نينوايي شعر او از ناي هفتاد و دو نِي مثل يك ترجيع شد تكرار روي نيزه‏ها چوب خشك نِي

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25595

می آید از سمتِ مغرب اسبی که تنهای تنهاست

مي آيد از سمتِ مغرب اسبي كه تنهاي تنهاست تصويرِ مردي كه رفته ست در چشم‌هايش هويداست يالش كه همزاد موج است دارد فراز و فرودي امّا فرازي كه بشكوه، امّا فرودي كه زيباس

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25594

آنچه از من خواستی با کاروان آورده‌ام

آنچه از من خواستي با كاروان آورده‌ام يك گلستان گل به رسم ارمغان آورده‌ام از در و ديوار عالم فتنه مي‌باريد و من بي‌پناهان را بدين دارالامان آورده‌ام اندر ا

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25592

دریا به تو می ماند

  ز قهر تو ،شاهين قدر پر ريزد وز هيبت تو ،شير فضا بگريزد ماند به تو كوه،اگر به رفتار ايد! دريا به تو مي ماند ،اگر برخيزد!

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25591

عرش نی

خورشيد بر اين تيره مغاك افتاده ست؟ يا بر سر ني ان سر پاك افتاده ست؟! بر عرش ني از تلاوت او پيداست هفتاد دو سوره روي خاك افتاده ست

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25590

کیست این آوای کوهستانی داوود با او

كيست اين آواي كوهستاني داوود با او هرم صدها دشت با او لطف صدها رود با او هركه را گم كرده اي اي عشق در او جستجو كن شمس بااوقيس بااو نوح بااو هودبا او نيزه نيزه زخم باا

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25589

پیچیده دراین دشت عجب بوی عجیبی

  پيچيده دراين دشت عجب بوي عجيبي بوي خوشي از نافه ي آهوي نجيبي يا قافله اي رد شده بارش همه گلبرگ جامانده از آن قافله عطر گل سيبي يك شمه شميم خوش فردوس ..نه پس چي

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25588

مگر محشر آمده

  باز اين چه شورش است مگر محشر آمده خورشيد سر برهنه به صحرا در آمده  آتش به كام و زلف پريشان و سرخ روي اين آفتاب از افقي ديگر آمده چون روز روشن است كه قصدش مصا

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25587

شن بود و باد

  شن بود و باد، قافله بود و غبار بود آن سوي دشت، حادثه، چشم‌انتظار بود فرصت نداشت جامة نيلي به تن كند خورشيد، سر برهنه، لب كوهسار بود گويي به پيشواز نزول فرشت

منبع :
یکشنبه

۷ شهریور ۱۳۸۹

۱۹:۳۰:۰۰
25534

اتاق آبی

این کتاب که در واپسین سال‌های زندگی سپهری نوشته شده و پس از مرگ وی به چاپ رسیده است، دارای سه بخش مستقل به نام‌های "اطاق آبی"، "معلم نقاشی ما" و "گفت و گو با استاد"، مربوط به سه دوره‌ی کودکی، نوجوانی و میانسالی اوست.

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد