۲۱ شهریور ۱۳۸۹
برا ی حضرت علی اکبر(ع)
كسي كه عاشق چشمان مست دريا شد پريد سمت خدا سمت عشق زيبا شد چه سرنوشت غريبي /طلوع كن خورشيد خدا نوشته تورا تا كه آب رسوا شد شبيه حضرت خورشيد آسماني بود كه رود تشنه شد و
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
برای حضرت ابالفضل(ع)
كسي دوباره غزلخوان چشم دريا شد درون حادثه اي خيس ماه زيبا شد چه سرنوشت عجيبي ميان دستانش خدا رقم زده تا اينكه آب رسوا شد و مشك تشنه ي يك جرعه آب شط بود و... فرات تا ب
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
اگر چه گلستان تو پر پر است
اگر چه گلستان تو پر پر است جهان از نگاه تو زيباتر است جهان از نگاه تو، صبحي زلال كه پاشيده از حنجر اصغر است بهار است هر سو نظر مي‌كني بهاري كه از زخم بار آور است تو
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
از تنم چند تن درست کنید
از تنم چند تن درست كنيد بي سر و بي‌بدن درست كنيد سنگ را بر تنم تراش دهيد تا عقيق يمن درست كنيد زره‌اي تن نكرده‌ام تا خوب از لباسم كفن درست كنيد از پر تيرهاي چل
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
از زمین تا آسمان آه است می دانی چرا؟
از زمين تا آسمان آه است مي داني چرا؟ يك قيامت گريه در راه است مي داني چرا؟ بر سر هر نيزه خورشيدي ست يك ماه تمام بر سر هر نيزه يك ماه است مي داني چرا؟ اشهد ان لا...شهادت
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
تاریخ دئیر دئسین اونا قازدی قبیر گونش
آلتي آي اولدوزويلا بير اولموشدو بير گونش بو بير ليگين دادين هله ده تامسينير گونش آز چكمدي بو بيرليگي چوخ گوردوروزيگار وئردي بوتون يانانلاريني بير به بير گونش سون
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
گواه سینه عشق ست ، داغدارى ما
گواه سينه عشق ست ، داغداري ما به باغباني درد است ، لاله كاري ما به راه خيزش ما، گر چه نيزه كاشته اند جوِي نكاسته از شور تكسواري ما به رود بسته تاريخ ، داده درس شتاب در
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
شب قدر همه ی اهل ولا عاشوراست
شب قدر همه ي اهل ولا عاشوراست اوج احياي گلستان بلا عاشوراست آسمان بر عطش آينه ها مي بارد آسمان در عطش آينه ها عاشوراست سفره ي روضه پر از شيون و اندوه و غم است سوره
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
آیینه ! برپا کن دوباره بزم ماتم را
آيينه ! برپا كن دوباره بزم ماتم را تصوير كن بر بوم خون ماه محرم را در سوگ اقيانوس چون عاشقترين دريا با لهجه اي محزون بخوان آن اسم اعظم را آبي ترين مرد از كنارت ت
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
یا زینب (س)
اي ماه و من و ستاره من  
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
این سو به روی اسب، مردی بدون دست
اين سو به روي اسب، مردي بدون دست آن سو به روي خاك، صد كوفه مرد پست بر روي آفتاب، خنجر كشيده‌ايد؟! ظلمت نصيبتان، اين قوم شب‌پرست! هر روزتان سياه، اي نهرو
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
سقای تشنه لب
ا ستون خيمه‌ي مولا، ابالفضل! علمدار سپاه «لا»، ابالفضل! درون هر دلي با ذكر نامت قيامت مي‌شود برپا ، ابالفضل! جوانمردي، وفا، غيرت، شجاعت گرف
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
سرود آبها
پلك چشم تيره‌ي شب، مي‌پريد نبض دست خاك از تب، مي‌پريد ناگهان، انديشه‌ام بيدار شد كولي احساسها بيمار شد كولي رويا سفر را ساز كرد جستجوي ياس ر
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
سوار
به: تمامي حماسه و غيرت، عابس ابن ابي‌شبيب شاكري بار ديگر باره را، هِي زد سوي ميدان سوار مثل خورشيدي كه مي‌تازد به شب عريان سوار آتش شمشير خشمش زهره‌ها ر
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
آمد آن ماه ...که خوانند مه انجمنش
آمد آن ماه ...كه خوانند مه انجمنش جلوه گر نور خدا از رخ پرتو فكنش آيت صولت و مردانگي و شرم و وقار روشن از چهره تابنده و وجه حسنش آنكه آثار حيا جلوه گر از هر نگه اش
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
عالم به جوش امده در ربنای کیست؟
عالم به جوش امده در ربناي كيست؟ دنيا به زير سجده خم از ماجراي كيست؟ جاريست درتمام جهان خون و گفتگوست بر بركه هاي اه زمان رد پاي كيست؟ گودال با لبان عطش سرخ ميتپد در
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
بیا که بار امانت به منزل افتاده
بيا كه بار امانت به منزل افتاده بيا كه كشتي‌ات اي نوح در گل افتاده زراه لطف قدم نه دمي به بالينم كه سخت كار من اينجا به مشكل افتاده زشوق اينكه رسد موجي از محبت تو د
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
نوای سینه به هر دم فقط اباالفضل است
نواي سينه به هر دم فقط اباالفضل است يگانه صاحب پرچم فقط اباالفضل است رعيت‌اند همه خلق و پادشاه است او بدان كه مالك ما هم فقط اباالفضل است كسي كه زينب كبري به او قسم
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
افتاد تا که از تن آن جاننثار دست
افتاد تا كه از تن آن جان‌نثار دست بگشود خصم او زيمين و يثار دست ناچار شد دچار اجل تن به مرگ داد بي‌دست چون جدال كند با هزار دست؟ آن مير نامدار به دندان گرفت مشك دن
۲۱ شهریور ۱۳۸۹
ادعا میکنیم اگر بودیم... نه مگر "کل یوم عاشورا"؟
ادعا مي‌كنيم اگر بوديم... نه مگر "كل يوم عاشورا"؟ عشق هرجا كه خيمه زد خون شد، نام آن گشت دشت كرب و بلا مرگ يا مرگ؟ برگزين زين دو! هر شب از انتخاب ناچاري صبح